حدیث روز
امام علی (ع) می فرماید : هر کس از خود بدگویی و انتقاد کند٬ خود را اصلاح کرده و هر کس خودستایی نماید٬ پس به تحقیق خویش را تباه نموده است.

×
  • اوقات شرعی

  • روش شناسی استنباط روح قرآن
    شناسه : 7221
    4
    معارف » اندیشه تدبر، تحقیق و ادراک قرآن، اعم از کلیت قرآن و سوره‌های آن، و نیز تک تک آیات آن امکان‌پذیر است. به بیان دیگر، فهم قرآن نه تنها منحصر به پیامبر(ص) و ائمه(ع) که مخاطب درجه قرآن محسوب می‌شوند، نیست، بلکه قرآن کتاب هدایت است و تنها برای خواندن آیات و کسب صواب نازل نشده است.
    ارسال توسط :
    پ
    پ
    حجت‌الاسلام والمسلمین رضا غلامی، رئیس پژوهشگاه مطالعات فرهنگی، اجتماعی و تمدنی وزارت علوم، تحقیقات و فناوری،به بررسی روش شناسی استنباط روح قرآن پرداخته است.
    در ادامه متن این یادداشت را می‌خوانید:
    بحث از روح قرآن، یک بحث بی‌پیشینه نیست و خیلی از قرآن پژوهان در گذشته، عمدتاً مبتنی بر روایات در این زمینه مباحثی را مطرح کرده‌اند. از حضرت امام صادق(ع) نقل شده که فرمودند: «إن لکل شیءٍ قلباً و و قلب القرآن یس» همچنین از پیامبر اکرم(ص) نقل شده که فرمودند: «لکل شیء عروس و عروس القرآن الرحمن جل ذکره». لذا شما حتما با این مضامین در سنت اسلامی که سوره یس قلب قرآن، حیات قرآن یا عصاره قرآن است یا سوره الرحمن عروس قرآن است بسیار مواجه شده‌اید. حتی درباره آیات قرآن هم اینگونه است. مثلاً پیامبر اکرم(ص) می‌فرمایند که آیه الکرسی با عظمت‌ترین و سید آیات قرآن کریم است. این‌ها همه نشان می‌دهد، جستجو برای استنباط روح، قلب یا مغز قرآن با سنت اسلامی ناسازگار نیست. برای ورود به این بحث، جا دارد چند اصل مهم را مفروض بدانیم:
    یکم. اثبات اعتبار پیامبر، وحی و به تبع آن، قرآن یک امر عقلی است که به صورت کلی و نه لزوماً جزئی صورت می‌گیرد. به تعبیر دقیق‌تر، معارف قرآنی در طول عقل بشری نیست و چه بسا عقل قادر به درک و اثبات جزئیات آن نباشد، اما اعتبار و وجاهت کلیت قرآن از سوی عقل اثبات می‌شود.
    دوم. تدبر، تحقیق و ادراک قرآن، اعم از کلیت قرآن و سوره‌های آن، و نیز تک تک آیات آن امکان‌پذیر است. به بیان دیگر، فهم قرآن نه تنها منحصر به پیامبر(ص) و ائمه(ع) که مخاطب درجه قرآن محسوب می‌شوند، نیست، بلکه قرآن کتاب هدایت است و تنها برای خواندن آیات و کسب صواب نازل نشده است. همچنین برای تفسیر قرآن می‌توان علاوه بر روایات، به عقل و از همه مهم‌تر، به خود قرآن مراجعه نمود.
    سوم. برای ادراک قرآن، دو راه عمده یعنی تفسیر قرآن و فراتر از آن تأویل قرآن که عالی‌ترین سطح آن در استطاعت ائمه(ع) می‌باشد، پیش روی است. به قول مرحوم علامه طباطبایی، تفسیر به معنی بیان آیات قرآن و کشف مقاصد و مدلول‌های آن است، اما تأویل یعنی ارجاع ظاهر آیه به باطن آیه است.
    چهارم. تفسیر، یک دانش و یک فرایند اجتهادیِ بشری است که می‌توان آن را به درست و نادرست و ضعیف و قوی تقسیم کرد. در این میان، ترابط و تأثیر متقابل معارف بشری با تفسیر قرآن غیرقابل انکار است. یعنی تفسیر نمی‌‌تواند بدون مدد گرفتن از انواع علوم محقق شود. با این حال، علم به دلیل خصلت متغیر یا ابطال‌پذیری که دارد، قادر به تفسیر مستقل آیات در همه جهات نیست.
    پنجم. آیات قرآن تک به تک یا منظومه‌های موضوعی در قرآن، ذوبطون و لایه لایه است و اینگونه نیست که هر نوع درکی از آیات قرآن دربردانده همه بطون و لایه‌های آن باشد. با این وصف، همواره امکان کشف بطون تازه‌ای از قرآن وجود دارد.
    ششم. گرچه آیات قرآن در برخی سوره‌ها، ظاهری پراکنده دارد و تدریجاً و برحسب شرایط طی ۲۳ سال بر پیامبر خدا(ص) نازل شده است اما نه تنها میان مفاهیم قرآن تناقض وجود ندارد بلکه می‌توان از قرآن درک نظام‌مند و سیستمی داشت. شایان ذکر است، نباید از بیان مرحله‌بندی شده، بطن به بطن یا بُعد به بُعد حقایق از سوی قرآن تلقی تعارض داشت. عمده کسانی که درباره بعضی آیات تلقی تناقض داشته‌اند، در درک آن آیات دچار سطحی‌نگری شده‌اند.
    هفتم. آیات قرآن را می‌توان به دو بخش عمدۀ «عصری» و «جهان شمول» تقسیم کرد. عصری بودن یک آیه، به معنای غیرقابل استفاده بودن آن پس از عصر نزول نیست، بلکه به معنای زمان‌مند بودن حکم و قانونی است که احتمالاً از آن آیه می‌توان درک و استنباط نمود. در عین حال، یک آیه عصری می‌تواند جدای از وجه حکمی، خود تعالیم دیگری از جنس اعتقادی یا اخلاقی داشته باشد.
    هشتم. آیات قرآن به دو بخش محکمات و متشابهات تقسیم می‌شود. محکمات قرآن، از مسیر نشانه‌هایی که روایات و عقل مشخص کرده معلوم می‌شود و راه تفسیر و فهم متشابهات قرآن، بنا بر تصریح خود قرآن، مراجعه به محکمات است.
    نهم. ادبیات حاکم بر قرآن و مجموعه استعاره‌ها، تشبیهات و تمثیل‌های به کار رفته در آن، بدون نظر به فرهنگ زبانیِ مکان و عصر نزول نمی‌‌توانسته باشد و همین امر، ضرورت تفسیر و تأویل را روشن تر می‌نمایاند.
    دهم. قرآن کتاب فلسفی، علمی، تاریخی، ادبی و غیره نیست تا مختصات و اقتضائات این نوع کتاب‌ها بر آن حاکم باشد. قرآن، کتاب هدایت است و همه آیات در هر ظرف یا با هر سیاقی که نازل شده باشد، هدف آن هدایتگری نوع انسان است.

    تبیین مفهوم روح قرآن

    قرآن و به تبع آن کل دین را می‌توان به دو بخش روح و کالبد تقسیم کرد. کالبد برای صیانت و بسط و تعمیق روح است اما بر خلاف تصور رایج، کالبد نیز به سهم خود، از نقش تعالی بخش بهره‌مند است. به تعبیر دقیق‌تر، قرآن دارای اهداف متکثر طولی است اما همه اهداف، نهایتاً به یک هدف اعلی و برتر می‌رسد که از آن به روح قرآن تعبیر می‌شود. در اینصورت، بخشی از این اهداف طولی، در کالبد قرآن است.
    با این حال، پرسش مهم در اینجا این است که آیا با کنار رفتن هدف نهایی یا همان روح قرآن، آن دسته از اهداف طولی که در کالبد وجود دارند، به حیات خود ادامه خواهند داد یا نه؟ اگر به حیات خود به صورت ظاهری ادامه دهند، آیا از ارزش حقیقی برخوردار هستند یا نه؟
    به نظر می‌رسد اگر رابطه روح و کالبد در قرآن را به رابطه روح و کالبد در انسان تشبیه نماییم، با جدا شدن روح از جسم انسان، جسم انسان خواهد مرد و به طریق اولی ارزشی نیز نخواهد داشت. به همین ترتیب می‌توان گفت که اگر روح قرآن به هر دلیل کنار گذاشته شود، آیاتی که در متن عرصه کالبدی قرآن هستند، نه تنها حیات خود را از دست خواهند داد بلکه دیگر ارزش(ایمانی و عملی) نیز نخواهند داشت.
    با این وصف، باید گفت هرچند کالبد قرآن ارزشمند و ذی اثر است اما ارزش و اثر آن زمانی برقرار است که روح قرآن ملحوظ بوده و وابستگی کالبد به روح قرآن کاملاً برقرار باشد.
    حال در یک تعریف ساده می‌توان گفت که روح قرآن عبارت است از : آن مفهومی که نه فقط حیات قرآن به آن وابسته است بلکه مجموعه آیات در ذیل آن مفهوم قابل تعریف بوده و قرآن در جهت تحقق آن نازل شده است.

    فوائد استنباط روح قرآن

    برای استنباط روح قرآن می‌توان آثار و فوائد فراوانی در نظر گرفت که در ادامه فهرست‌وار به مهم‌ترین آنها اشاره می‌کنم:
    یک. از بین بردن زمینه نادیده انگاری فلسفه وجودی قرآن
    دو. امکان تفسیر صحیح و مقرون به حقیقت قرآن ( روح قرآن، مهم‌ترین شاخص تفسیر صحیح و حقیقی قرآن است)
    سه. پیشگیری از تحریف قرآن
    چهار. پرهیز از فرعی دیدن آیات اصلی و متقابلاً اصلی دین آیات فرعی
    پنج. امکان کلان نگری و همچنین نظام‌مند دین آیات قرآن
    شش. امکان صحت سنجی روایات و تفکیک روایات حقیقی از جعلی
    هفت. امکان حل مسائل نوظهور و فاقد سابقه در قرآن به کمک عقل

    امکان استنباط روح قرآن

    به نظر من به چند دلیل می‌توان از امکان استنباط روح قرآن دفاع کرد:
    یک. هر گفتار و متن هدایت‌بخشی از دو قسم روح و کالبد یا ظاهر و باطن برخوردار است و این روح و کالبد غیر قابل کشف نیست. قرآن نیز از این قاعده مستثنی نیست.
    دو. قرآن به عنوان کتاب هدایت حتماً روح دارد و لازمه هدایت‌گری و هدایت‌طلبی از قرآن، امکان استنباط و درک روح آن است.
    سه. علاوه بر خود قرآن، برخی از روایات قطعی السند، به طور مستقیم و یا غیر مستقیم و با تعابیر گوناگون از روح قرآن سخن به میان آورده و آن را بر حسب زمینه و موقعیت، معرفی کرده‌اند.
    چهار. از روش‌های تفسیری به ویژه تفسیر عقلی، استنباط روح قرآن ساخته است و برخی از مفسرین مبادرت به این امر نموده‌اند.
    پنج. علاوه بر روش‌های سنتی تفسیری، علوم و فناوری‌های جدید نیز می‌توانند قدرت تفسیر را در استنباط دقیق‌تر روح قرآن افزایش دهند.

    منابع استنباط روح قرآن

    در این میان یک پرسش بسیار مهم قابل طرح است و آن اینکه، روح قرآن را با کمک چه منابع معرفتی ای می‌توان کشف و استنباط کرد. به نظر می‌رسد، چهار منبع در استنباط روح قرآن قابل استفاده می‌باشند:
    یکم. قرآن؛ با بهره‌گیری از آیات قرآن کریم، به این معنا که خود قرآن روح خود را معرفی کرده باشد یا قرائنی برای فهم و درک روح خود بیان کرده باشد.
    دوم. روایات؛ با استناد یا الهام به روایات، چه روایاتی که صریح و مستقیم به روح قرآن اشاره کرده‌اند و چه روایاتی که به کنایه و غیر مستقیم در این زمینه صحبت کرده‌اند.
    سوم. عقل؛ منظور عقل برهانی است که در عرض قرآن و روایات از ارزش معرفتی و حجیت ذاتی برخوردار است.
    چهارم. علم و فناوری؛ علم در اینجا جنبه ظنی دارد اما می‌تواند به عنوان مقدمه استنباطات عقلی مورد بهره‌برداری قرار گیرد.

    مفهوم دو وجوه بودن مفاهیم مرتبط با روح قرآن

    ذووجوه بودن در اینجا به معنای این است که یک مفهوم ممکن است در یک جا، بر حسب موقعیت و یا نیاز، وجهی خاصی از روح قرآن را  بیان کند، در جای دیگر، وجه دیگری از روح قرآن را بیان کند و این بارها به طرق گوناگون تکرار شود. در این شرایط، مفسر باید بتواند با تجمیع همه وجوه و انسجام بخشی به آنها، به یک استنباط جامع از روح قرآن دست پیدا کند. این نوع مواجهه با روح قرآن، در روایات نیز به چشم می‌خورد.

    روح قرآن به مثابه هسته و پیرامون

    هر چند اهداف طولی به صورت یک طیف به سمت اهداف نهایی در حرکتند اما خود هدف نهایی نیز می‌تواند مانند هر پدیده ای از اجزاء گوناگونی برخوردار باشد. اگر هدف نهایی را به هسته تشبیه کنیم، هسته از یک مرکز برخوردار است اما هسته اجزائی دارد که لایه لایه دور مرکز را فرا گرفته‌اند. به طور طبیعی، آن جزء یا آن دسته اجزائی که به مرکز نزدیک‌ترند، از خواص و اقتضائات مرکز بیشتر متاثرند و با آن جزء یا اجزائی که از مرکز هسته دورترند در همه چیز یکسان نیستند. برای مثال، اگر ایمان را به یک هسته تشبیه کنیم، مرکز این هسته ایمان به خداست اما ایمان به رسول خاتم، ایمان به قرآن، ایمان به سایر رسولان الهی، ایمان به کتب آسمانی و ایمان به معاد لایه‌هایی هستند که دور مرکز یعنی ایمان به خدا قرار دارند اما از جهات عقلی، ایمان به رسول خاتم بر ایمان به قرآن تقدم دارد و به همین ترتیب ایمان به قرآن بر ایمان به سایر رسولان الهی و غیره.

    بدفهمی‌ها در زمینه روح قرآن

    چنانچه اشاره شد، ممکن است برخی بعد از استنباط روح قرآن، تصور کنند، که روح قرآن آنها را از مراجعه به متن کامل قرآن بی‌نیاز می‌کند یا آنها برای انواع استنباطات می‌توانند صرفاً به روح قرآن مراجعه کنند، این در حالی است که استنباط روح قرآن به هیچ وجه قرآن‌پژوه و اندیشمند دینی را از مراجعه به همه آموزه‌های قرآنی در انواع استنباطات بی نیاز نمی‌‌کند. علاوه بر این، قبلاً نیز تصریح شد که در کالبد قرآن نیز مجموعه آموزه‌هایی است که مادام که تاریخی بودن مطلق آن از سوی مفسرین اثبات نشده باشد، یک فرد مسلمان نمی‌تواند خود را از آن آموزه‌ها بی‌نیاز ببیند ضمن آنکه حتی در بطون آیات تاریخی نیز آموزه‌های هدایت بخش وجود دارد.

    متدلوژی استنباط روح قرآن

    همانطور که اشاره شد، روش‌شناسی استنباط روح قرآن را می‌توان به اشکال گوناگون تقسیم بندی کرد. مثلاً روش‌شناسی فلسفی، روش شناسی علمی (شامل روش شناسی هرمنوتیکی، روش شناسی نشانه شناسی و سایر روش شناسی‌ها) روش‌شناسی روایی، روش شناسی قرآنی و روش شناسی ترکیبی یا اجتهادی.
    البته مجدداً لازم به تصریح است، در جایی که خود قرآن به نحو نص به روح خود اشاره کرده و یا روایت قطعی السند و صریحی وجود دارد که به نحو مطلق درباره روح قرآن صحبت کرده است، دیگر چندان حاجت به استفاده از روش شناسی فلسفی و علمی نیست.

    الف. روش‌شناسی فلسفی

    منظور از روش فلسفی روش تحلیلی-تعلیلی با بهره‌گیری از قیاس‌های معتبر برای فهم روح قرآن است. در این روش شناسی، چند شرط اساسی وجود دارد: فاصله‌گیری از متن و اتمسفر حاکم بر قرآن، کلی‌نگری در مقابل جزئی‌نگری و همچنین خالی کردن ذهن از پیش فرض‌ها و آزادی کامل در مواجهه با متن قرآن.
    جدای از روش شناسی فلسفه اسلامی که به نظر می‌رسد در استنباط روح قرآن کارآمد‌تر است، در بین فلاسفه معاصر غرب نیز از روش‌های هر دو دسته از فیلسوفان تحلیلی و تحلیل زبانی می‌توان الهام گرفت.
    مهم‌ترین ویژگی روش فلسفی، عبور از ظواهر و یا فرار از سطحی‌گرایی و نفوذ در اعماق و بواطن یک متن برای فهم روح آن است چیزی که ممکن است در روش شناسی‌های دیگری در این سطح وجود نداشته باشد.
    به بیان دیگر، در استنباط روح قرآن، فاصله گرفتن از قرآن یا برون نگری، همچنین کلان نگری و نگاه سیستمی و همچنین نقد و بررسی مفصل دیدگاه‌ها از اهمیت فوق‌العاده‌ای برخوردار است که در روش شناسی فلسفی می‌توان بهتر و بیشتر از آن استفاده کرد.

    ب. روش شناسی علمی

    روش‌شناسی علمی خود به دانش و نظریه‌های گوناگونی قابل تقسیم است. برای نمونه در نظریات هرمنوتیکی مراحل گوناگونی برای تفسیر وجود دارد که برخی از این مراحل در استنباط روح قرآن نیز الهام بخش است:

    هرمنوتیک

    مرحله اول؛ مشاهده: این مرحله شامل بررسی دقیق متن و جمع‌آوری داده‌ها در مورد جنبه‌های گوناگون آن، مانند دستور زبان، سبک، ساختار و ترتیب کلمات است. در اینجا، هدف، درک شکل و محتوای متن بدون انتساب معنا به آن است.
    مرحله دوم؛ تفسیر: در این مرحله، مفسر از مشاهداتی که مرحله قبل به آن اشاره شد، برای کشف و ترسیم معنای متن استفاده می‌کند. در این مرحله، بسته به زمینه و هدف تفسیر، ممکن است روش‌ها و رویکردهای مختلفی به کار گرفته شود.
    مرحله سوم؛ کاربرد: مرحله کاربرد، جایی است که متن تفسیر شده با موقعیت‌ها و زمینه‌های زندگی واقعی تعامل دارد. این مرحله،کاربرد درست و واصل به حقیقت، به اعتبار و صحت تفسیر بستگی دارد.
    مرحله چهارم. این سه مرحله یک فرآیند چرخه‌ای را تشکیل می‌دهند که به دایره هرمنوتیکی شناخته می‌شود، جایی که درک متن به‌ عنوان یک کل، مبتنی بر درک اجزای جداگانه آن است و بالعکس.
    دایره هرمنوتیک مفسران را تشویق می‌کند که در هنگام تفسیر متن، زمینه فرهنگی، تاریخی و ادبی و نیز زمینه شخصی خود را در نظر بگیرند. ابعاد دایره هرمنوتیکی را که رونالد بونتکوئه در کتاب «ابعاد دایره هرمنوتیکی» مطرح کرده است، می‌توان به صورت زیر خلاصه کرد:
     بُعد تاریخی: این بعد بر اهمیت درک بافت تاریخی که یک متن در آن نوشته شده است تأکید می‌کند. این شامل مطالعه پیشینه فرهنگی، اجتماعی و فکری نویسنده و مخاطب برای به دست آوردن بینش در معنای متن است.
     بُعد متنی: بعد متن بر ساختار درونی و محتوای خود متن تمرکز دارد. این شامل تجزیه و تحلیل گرامر، سبک و ساختار متن برای کشف معنای آن است.
     بُعد زمینه‌ای: بعد زمینه‌ای، بافت وسیع‌تری را در نظر می‌گیرد که متن در آن قرار دارد. این بُعد شامل عوامل فرهنگی، اجتماعی و تاریخی است که ممکن است بر دیدگاه نویسنده و دریافت مخاطب از متن تأثیر گذاشته باشد.
     بُعد خواننده: بعد خواننده تشخیص می‌دهد که تفسیر یک متن تحت تأثیر پیشینه، تجربیات و باورهای خود خواننده است. این بُعد بر اهمیت خود انعکاس و آگاهی در فرآیند تفسیر تأکید می‌کند.
     بُعد کاربرد: بعد کاربرد، بر مفاهیم کاربردی متن تفسیر شده تمرکز دارد. این بُعد شامل به‌کارگیری بینش‌های به دست آمده از تفسیر در موقعیت‌ها و زمینه‌های زندگی واقعی است.
     این ابعاد به هم پیوسته بوده و متقابلاً بر همدیگر تأثیرگذار هستند و سرجمع فرآیندی پیچیده و پویا از درک و تفسیر را تشکیل می‌دهند. دایره هرمنوتیک، مفسران را تشویق می‌کند که بین این ابعاد حرکت کنند و دائماً درک خود از متن و معنای آن را بازبینی و ارزیابی کنند.

    نشانه شناسی

    نشانه شناسی یعنی مطالعه چگونگی خلق و انتقال معنا از طریق نشانه‌ها و نمادهای گوناگون از جمله نشانه‌های دیداری، شنیداری و صوتی که مانند هرمنوتیک برخی مراحل آن برای استنباط روح قرآن قابل استفاده است. شایان ذکر است، در نشانه شناسی نیز یک نظریه وجود ندارد و آنچه در اینجا بیان می‌شود یک نگاه عمومی به نشانه شناسی است. ضمناً نباید از نظر دور داشت که دانش نشانه‌شناختی در زمینه‌های مختلفی از جمله تبلیغ مفید است، زیرا به‌واسطه آن می‌توان اطمینان حاصل کرد که معانی مورد نظر به‌طور واضح توسط فرد گیرنده درک می‌شوند.
    برخی از کاربردهای خاص نشانه شناسی عبارتند از:
    یک. تجزیه و تحلیل مصنوعات فرهنگی: نشانه شناسی را می‌توان برای تجزیه و تحلیل محصولات فرهنگی مانند فیلم‌ها، ادبیات و هنر به کار برد تا فهمید چگونه آنها از طریق نشانه‌ها معنا می‌سازند.
    دو. تحقیق و تحلیل رفتار مصرف کننده: نشانه شناسی می‌تواند به عنوان روشی برای تحقیق و تحلیل رفتار مصرف کننده و ارتباطات برند مورد استفاده قرار گیرد.
     سه. طراحی ارتباط موثر: نشانه‌شناسی می‌تواند اطمینان حاصل کند که ارتباطات شفاف و بدون ابهام است و معانی مورد نظر توسط مخاطبان هدف قابل درک است.
    چهار. درک اینکه مردم چگونه معنا را خلق و تفسیر می‌کنند: نشانه شناسی می‌تواند به مردم کمک کند تا بفهمند که چگونه معنا از طریق نشانه‌ها و نمادها ساخته می‌شود و فرهنگ‌های مختلف چگونه آنها را تفسیر می‌کنند.
     به طور کلی، دانش نشانه‌شناختی در هر زمینه‌ای که ارتباط مؤثر مهم است و درک چگونگی خلق و تفسیر معنا توسط افراد ضروری است، مفید و مکمل مراحل تفسیر هرمنوتیکی است.

    روش شناسی قرآنی

    در روش شناسی قرآنی نیز نظریه‌های گوناگونی وجود دارد. در عین حال برای تقریب به ذهن با بهره گیری از دیدگاه‌های استاد ارجمند آیت الله جوادی آملی، در ادامه، به مهم‌ترین مراحل روش شناسی قرآنی اشاره می‌کنم:
     مرحله اول: آیاتی که به نوعی در باب روح قرآن است نفیاً و اثباتاً به صورت کامل جمع‌آوری کند، و در این باره، تنها با آیاتی که لفظ آن موضوع را در بر دارند اکتفا نکند، بلکه محتوای آیات را مورد توجه قرار دهد.
    مرحله دوم: بین این آیات جمع‌آوری شده جمع‌بندی کند. یعنی مطلق‌ها را با مقید، عام‌ها را با خاص، مجمل‌ها را با مبین‌ها، متشابه‌ها را با محکم‌ها، و بخش‌های مناسب را در کنار هم جمع‌بندی نماید، تا نتایج آیات جمع‌آوری شده را به دست آورد.
    مرحله سوم: نتایج متعددی که از آیات به دست آمده است را به صورت یک اصل مهم درآورد، وهمچنین ثمرات گوناگونی که از روایات حاصل شده است را به صورت یک اصل جامع ارائه نماید.

    روش شناسی روایی

    در این روش شناسی نیز سه روش عمومی وجود دارد:
    مرحله اول: در این مرحله تمرکز بر روی سیره پیامبر و ائمه است. ابتدا مفسر روایاتی که در این زمینه وارد شده -نفیاً و اثباتاً- جمع‌آوری نموده تا چیزی از روایات فروگذار نشود، خواه راجع به گفتار آنان باشد یا ناظر به رفتار آنان.
    مرحله دوم: مفسر بین این روایات جمع‌آوری شده، جمع‌بندی می‌کند. یعنی مطلق‌ها را با مقید‌ها، عام‌ها را خاص‌ها، محکم‌های روائی را ما متشابهات، ناسخ‌ها را با منسوخ‌ها، مجمل‌ها را با مبین‌ها بسنجد. در واقع, در اینجا مفسر همان کارهایی که در استنباط فقهی عمل می‌شود را باید در هر موضوعی انجام بدهد تا بتواند نتایجی را که از بررسی روایات حاصل شده، ارائه دهد.
    مرحله سوم: مانند روش شناسی قرآنی، مفسر می‌بایست نتایج متعددی که از آیات به دست آمده است را به صورت یک اصل مهم درآورد، و همچنین ثمرات گوناگونی که از روایات حاصل شده است را به صورت یک اصل جامع ارائه نماید.

    روش‌شناسی ترکیبی

    در این روش‌شناسی، از تمامی روش شناسی‌ها و علوم و تکنیک‌های مرتبط برای استنباط روح قرآن با ملاحظه جایگاه، شأن و کارکرد هر یک در هر نقطه، استفاده می‌شود. در این روش، جمع‌بندی به نقد گذاشته شده و  مهم این است که نهایتاً کدام نتیجه در نقدها با وجاهت عقلی کافی، از خود جان سختی بیشتری نشان می‌دهد.

    عدم قطعیت استنباط روح قرآن

    در زمان غیبت پیامبر و امام(ع)، استنباط روح قرآن مانند تمام تلاش‌های تفسیری یا اجتهادی، یک امر بشری و به تبع آن، نسبی است؛ بنابراین، نه تنها فاقد قطعیت است بلکه نیازی نیز به قطعی بودن آن نیست. در واقع، مهم، تلاش‌های همه جانبه و روشمند مفسر برای استنباط روح قرآن است این در حالی است که ممکن است ماحصل او در معرض نقد قرار گرفته و خطا یا خطاهای آن آشکار شود و یا مفسرینی هم عرض عصر حیات او یا در اعصار بعد از او، موفق به استنباطی دقیق‌تر و کامل تر از روح قرآن بشوند. البته در یک جا می‌توان فهم روح قرآن را امری قطعی تلقی کرد و آن در جایی است که قرآن یا روایات قطعی السند به صورت صریح و مطلق به بیان روح قرآن مبادرت کرده باشند که دیگر نمی‌توان در کلیت آن شک مطلق نمود.

    نتیجه استنباط تفسیری به دست آمده با این روش

    برای مرور استنباطاتی که تا الان از سوی مفسرین و متفکرین اسلامی درباره روح قرآن صورت گرفته است، جا دارد قرآن را به بخش‌های گوناگون تقسیم کرد. این تقسیم‌بندی رایج یعنی تقسیم قرآن به بخش اعتقادی، بخش شرعیات و بخش اخلاق، یک تقسیم‌بندی ساده اما سود بخش است. به طور طبیعی می‌توان برای هر یک از این سه بخش در قرآن روح در نظر گرفت اما طبیعی است که به جهت تقدم رتبی و ارزشی عقاید به شرعیات و اخلاق، آنچه به عنوان روح بخش عقاید در قرآن کشف و استنباط می‌شود بر آنچه به عنوان روح شریعت در قرآن استنباط می‌شود، تسلط داشته باشد. البته این موضوع درباره اخلاق به نحو مطلق قابل تعمیم نیست.
    در خصوص روح عقاید، بیشترین نظریاتی که تاکنون از سوی مفسرین در باب روح قرآن ابراز شده است عبارت است از : توحید و ایمان. البته آیاتی را می‌توان یافت که از تقوا نیز به عنوان شرط قبولی اعمال نام برده‌اند که باید دین منظور از تقوی در این آیات دقیقاً چیست؟

    الف. توحید

    آیات بسیار مهمی در قرآن آمده که می‌توان از آن استنباط کرد روح قرآن چیزی جز توحید نیست. توحید اصل و ریشه ادیان الهی خصوصاً دین اسلام است و تمام فروع و احکام و فرامین اسلام بر این اساس پایه‌ریزی شده است. توحید یعنی یکتایی و یگانگی خداوند در تمامی مراتب ذات و صفات و افعال. به بیان واضح‌تر، انسان بر اثر باور عمیق توحیدی، تنها خدای متعال را مالک مطلق عالم و مؤثر حقیقی می‌داند. بر خلاف تصور رایج،‌ توحید فراتر از یک تفکر فردی، وارد تفکر اجتماعی می‌شود و همه ابعاد جامعه را با اقتضائات عقلی و منطقی خود، تحت تأثیر قرار می‌کند.
    در قرآن موضوع توحید و نقش آن به مثابه روح در جاهای گوناگون به میان آمده است. مثلاً در سوره آل عمران آیه ۶۴ که می‌فرماید:
    «قُلْ يَا أَهْلَ الْكِتَابِ تَعَالَوْا إِلَى كَلِمَةٍ سَوَاءٍ بَيْنَنَا وَبَيْنَكُمْ أَلَّا نَعْبُدَ إِلَّا اللَّهَ وَلَا نُشْرِكَ بِهِ شَيْئًا وَلَا يَتَّخِذَ بَعْضُنَا بَعْضًا أَرْبَابًا مِنْ دُونِ اللَّهِ فَإِنْ تَوَلَّوْا فَقُولُوا اشْهَدُوا بِأَنَّا مُسْلِمُونَ» یعنی بگو: ای اهل کتاب! بیایید به سوی سخنی که میان ما و شما یکسان است؛ که جز خداوند یگانه را نپرستیم و چیزی را همتای او قرار ندهیم؛ و بعضی از ما، بعضی دیگر را -غیر از خدای یگانه- به خدایی نپذیرد.» هرگاه (از این دعوت) سرباز زنند، بگویید: «گواه باشید که ما مسلمانیم!
    در این میان، این آیه شریفه که تاکید می‌کند همه گناهان قابل بخشش است مگر گناه شرک، خود یک قرینه مهم برای ادراک توحید به مثابه روح قرآن است. قرآن در سوره نساء آیه ۴۸ می‌فرماید:
    «إِنَّ اللَّهَ لَا يَغْفِرُ أَنْ يُشْرَكَ بِهِ وَيَغْفِرُ مَا دُونَ ذَلِكَ لِمَنْ يَشَاءُ وَمَنْ يُشْرِكْ بِاللَّهِ فَقَدِ افْتَرَى إِثْمًا عَظِيمًا» یعنی : خداوند (هرگز) شرک را نمی‌‌بخشد! و پایین‌تر از آن را برای هر کس (بخواهد و شایسته بداند) می‌بخشد. و آن کسی که برای خدا، شریکی قرار دهد، گناه بزرگی مرتکب شده است.

    ب. ایمان

    ایمان به معنای علمی قطعی که به قلب انسان پیوند خورده است. در قرآن، ایمان از حداقل شش مولفه برخوردار است. ایمان به خدا، ایمان به پیامبر اسلام(ص)، ایمان به قرآن، ایمان به پیامبران الهی، ایمان به کتب آسمانی و ایمان به معاد.
    در این زمینه (مولفه‌های ایمان) قرآن در سوره بقره آیه ۲۸۵ می‌فرماید : «آمَنَ الرَّسُولُ بِما أُنْزِلَ إِلَیْهِ مِنْ رَبِّهِ وَ الْمُؤْمِنُونَ کُلٌّ آمَنَ بِاللّهِ وَ مَلائِکَتِهِ وَ کُتُبِهِ وَ رُسُلِهِ لا نُفَرِّقُ بَیْنَ أَحَد مِنْ رُسُلِهِ وَ قالُوا سَمِعْنا وَ أَطَعْنا غُفْرانَکَ رَبَّنا
    وَ إِلَیْکَ الْمَصیرُ»
    در خصوص معاد به عنوان مولفه ایمان نیز در سوره نمل آیه ۲۷ می‌فرماید : «الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلَاةَ وَيُؤْتُونَ الزَّكَاةَ وَهُمْ بِالْآخِرَةِ هُمْ يُوقِنُونَ»
    برای اثبات اینکه ایمان می‌تواند به روح قرآن تلقی شود به آیات گوناگونی می‌توان استناد کرد. برای نمونه قرآن در سوره فاطرآیه ۱۰ می‌فرماید:
    «مَنْ كَانَ يُرِيدُ الْعِزَّةَ فَلِلَّهِ الْعِزَّةُ جَمِيعًا إِلَيْهِ يَصْعَدُ الْكَلِمُ الطَّيِّبُ وَالْعَمَلُ الصَّالِحُ يَرْفَعُهُ وَالَّذِينَ يَمْكُرُونَ السَّيِّئَاتِ لَهُمْ عَذَابٌ شَدِيدٌ وَمَكْرُ أُولَئِكَ هُوَ يَبُورُ» یعنی کسی که خواهان عزّت است (باید از خدا بخواهد چرا که) تمام عزّت برای خداست؛ سخنان پاکیزه به سوی او صعود می‌کند، و عمل صالح را بالا می‌برد؛ و آنها که نقشه‌های بد می‌کشند، عذاب سختی برای آنهاست و مکر (و تلاش افسادگرانه) آنان نابود می‌شود (و به جایی نمی‌‌رسد)!
    در این آیه، شرط سعادت و حیات ابدی انسان ایمان که از نظر اکثر مفسرین همان کلمه طیب است، معرفی شده است. در آیه بعدی یعنی سوره نساء آیه ۱۳۶، بحث بر سر این است که فقدان ایمان یعنی ضلالت مطلق:
    «يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا آمِنُوا بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ وَالْكِتَابِ الَّذِي نَزَّلَ عَلَى رَسُولِهِ وَالْكِتَابِ الَّذِي أَنْزَلَ مِنْ قَبْلُ وَمَنْ يَكْفُرْ بِاللَّهِ وَمَلَائِكَتِهِ وَكُتُبِهِ وَرُسُلِهِ وَالْيَوْمِ الْآخِرِ فَقَدْ ضَلَّ ضَلَالًا بَعِيدًا» یعنی: ای کسانی که ایمان آورده‌اید! به خدا و پیامبرش، و کتابی که بر او نازل کرده، و کتب (آسمانی) که پیش از این فرستاده است، ایمان (واقعی) بیاورید کسی که خدا و فرشتگان او و کتابها و پیامبرانش و روز واپسین را انکار کند، در گمراهی دور و درازی افتاده است.

    ج. تقوا

    و اما در بخش شرعیات، یعنی آنجا که قرآن در صدد ارائه قوانینی برای زندگی فردی و یا اجتماعی انسانهاست، به نظر می‌رسد استنباط روح قرآن با آنچه در بخش عقاید استنباط شده متقاوت است. بعضی از مفسرین بر این نظرند که تقوا یعنی همان دستگاه درونی خود صیانت‌گر روح شریعت است یعنی این دستگاه درونی است که هم امکان تحقق شریعت را فراهم می‌کند و هم ایمان و اخلاص موجود در بطن آن، عمل را به مقصد نهایی یعنی خداوند پیوند می‌دهد. اهمیت فوق العاده تقوا را می‌توان از آیه ۲۷ سوره مائده به دست آورد که شرط قبولی اعمال مطلقاً تقوا معرفی می‌شود.
    «وَاتْلُ عَلَيْهِمْ نَبَأَ ابْنَيْ آدَمَ بِالْحَقِّ إِذْ قَرَّبَا قُرْبَانًا فَتُقُبِّلَ مِنْ أَحَدِهِمَا وَلَمْ يُتَقَبَّلْ مِنَ الْآخَرِ قَالَ لَأَقْتُلَنَّكَ قَالَ إِنَّمَا يَتَقَبَّلُ اللَّهُ مِنَ الْمُتَّقِينَ» یعنی و داستان دو فرزند آدم را بحقّ بر آنها بخوان: هنگامی که هر کدام، کاری برای تقرّب (به پروردگار) انجام دادند؛ امّا از یکی پذیرفته شد، و از دیگری پذیرفته نشد؛ (برادری که عملش مردود شده بود، به برادر دیگر) گفت: «به خدا سوگند تو را خواهم کشت!» (برادر دیگر) گفت: «(من چه گناهی دارم؟ زیرا) خدا، تنها از پرهیزگاران می‌پذیرد!
    در قرآن مهم‌ترین آیه‌ای که می‌توان از آن روح شریعت را استنباط نمود، آیه ۲۵ سوره حدید است، آنجا که قرآن مجید صریحاً از بعثت پیامبران الهی و نزول کتب آسمانی به خاطر عدالت صحبت به میان آورده است.
    «لَقَدْ أَرْسَلْنَا رُسُلَنَا بِالْبَيِّنَاتِ وَأَنْزَلْنَا مَعَهُمُ الْكِتَابَ وَالْمِيزَانَ لِيَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْط وَأَنْزَلْنَا الْحَدِيدَ فِيهِ بَأْسٌ شَدِيدٌ وَمَنَافِعُ لِلنَّاسِ وَلِيَعْلَمَ اللَّهُ مَنْ يَنْصُرُهُ وَرُسُلَهُ بِالْغَيْبِ إِنَّ اللَّهَ قَوِيٌّ عَزِيزٌ» یعنی ما رسولان خود را با دلایل روشن فرستادیم، و با آنها کتاب (آسمانی) و میزان (شناسایی حقّ از باطل و قوانین عادلانه) نازل کردیم تا مردم قیام به عدالت کنند؛ و آهن را نازل کردیم که در آن نیروی شدید و منافعی برای مردم است، تا خداوند بداند چه کسی او و رسولانش را یاری می‌کند بی‌آنکه او را ببینند؛ خداوند قوّی و شکست‌ناپذیر است!
    امثال علامه طباطبایی و استاد شهید مطهری عدل را حاکم بر احکام تلقی می‌کنند نه تابع احکام، در اینصورت عدل به دلیل حجیت شبه ذاتی خود(مانند عقل) اسلامی نیست، بلکه اسلام عادلانه است. علامه طباطبایی از غفلت فقیهان از اهمیت عدالت شکایت دارند و می‌نویسند: «اصل عدالت اجتماعی با همه اهمیت آن در فقه ما مورد غفلت واقع شده است و این در حالی است که از آیاتی چون «بالوالدین احسانا؛ به پدر و مادر خود نیکی کنید» (اسراء/ ۲۳)، «اوفوا بالعقود؛ به قراردادهای خود وفا کنید» (مائده/ ۱) عموماتی در فقه به دست آمده است، ولی با این همه تاکید که در قرآن کریم بر روی مساله عدالت اجتماعی دارد، با این وجود یک قاعده و اصل عام از آن استنباط نشده است و این مطلب سبب رکود تفکر اجتماعی ما گردیده است»
    به جز عقاید و شرعیات، بخش اخلاقیات نیز در قرآن هم مهم است. در عرصه اخلاق، استنباطات متنوع است. چه بسا بتوان از آیات قرآن در عرصه تقوا، در عرصه میانه روی و نیز در عرصه صدق به مثابه روح قرآن استنباطاتی نمود.
    در قرآن برای بیان مفهوم اعتدال از واژة قصد استفاده شده است، البته واژگانی چون وسط، سواء، حنیف نیز به این معنا به کار رفته است، اما بیشترین کاربرد مفهوم و اصطلاح را می‌توان در واژه ‌قصد و اقتصاد پیدا نمود. میانه روی به معنای رفتن در خط وسط که از دو طرف به یک فاصله است و دوری از افراط و تفریط است. در قرآن از این واژه به تعبیر وسط تعبیر شده و از آن ستایش شده است.
    از طرف دیگر، عدالت ملکه‌ای در نفس است که انسان به سبب آن  قادر بر تعدیل جمیع صفات و افعال می‌شود و انسان را از افراط و تفریط در قوا بازمی‌دارد. امام‌ خمینی(ره) عدالت را حد وسط افراط و تفریط و عامل تعدیل قوه عملیه و تهذیب آن می‌شمارند. ایشان عدالت را مهمترین فضیلت اخلاقی و امری فطری دانسته که سبب رسیدن انسان به مرتبه انسانیت می‌شود. امام قائل است که طریق سیر انسان کامل، بر اساس عدالت است و اعتدال حقیقی، تنها برای انسان کامل حاصل می‌شود.
    همانطور که اشاره شد، قرآن در سوره بقره آیه ۱۴ مسلمانان را «امت وسط» معرفی می‌کند؛ یعنی امت معتدل و می‌فرماید: «و کذلِکَ جَعلناکُمْ اُمَّةً وَسَطاً؛ و این گونه شما را امت میانه قرار دادیم».
    «وَ الَّذینَ إِذا أَنْفَقُوا لَمْ یُسْرِفُوا وَ لَمْ یَقْتُرُوا وَ کانَ بَیْنَ ذلِکَ قَوامًا» (فرقان: ۶۷) یعنی آنان کسانی هستند که هر گاه انفاق کنند نه اسراف کنند و نه سخت گیری، بلکه در میان این دو، اعتدال می‌ورزند.
    بحث بعدی که می‌توان از آن به روح اخلاق تعبیر نمود، بحث صدق است. بر اساس تحلیلی که از آیات قرآن و تفاسیر مختلف از آن‌ها وجود دارد، می‌توان گفت که دایره «صدق» نه تنها در گفتار که در نیت و عمل نیز گسترده است. همچنین «صدق» دارای دو معنا یکی به معنای راستگویی و پیروی از حق، و دیگری به معنای وفاداری به عهد و پیمان است.
    قرآن در آيه ۱۱۹ سوره «مائده» بیان می‌فرماید که «راستى و درستکاری صادقان در دنيا، موجب نجات آنها در روز قيامت مى شود؛ و پاداش آنها بهشت، خشنودی خداوند، رضایت آنها از خداوند و رستگاری بزرگ است.»
    «وَقُلْ رَبِّ أَدْخِلْنِي مُدْخَلَ صِدْقٍ وَأَخْرِجْنِي مُخْرَجَ صِدْقٍ وَاجْعَلْ لِي مِنْ لَدُنْكَ سُلْطَانًا نَصِيرًا» و بگو: پروردگارا! مرا (در هر کار،) با صداقت وارد کن، و با صداقت خارج ساز! و از سوی خود، حجتی یاری کننده برایم قرار ده!

    جمع‌بندی‌

    این مبحث از ظرافت و پیچیدگی بالایی برخوردار است و طبیعی است که با یک جلسه همه جزئیات آن قابل بحث نیست اما در این جلسه در جمع‌بندی مباحث، مایلم به چند نکته به عنوان جمع بندی اشاره کنم:
    یکم. می‌توان برای قرآن روح در نظر گرفت.
    دوم. روح قرآن از طریق منابع گوناگون، با روش شناسی‌های گوناگون قابل کشف و استنباط است.
    سوم. در کنار روش شناسی قرآنی و روایی، می‌توان از روش شناسی فلسفی و علمی برای استنباط روح قرآن مدد گرفت.
    چهارم. نظریه‌های هرمنوتیکی و نشانه شناسی، می‌تواند به دانش تفسیر قرآن در جهت استنباط روح قرآن کمک‌های قابل توجهی داشته باشد.
    پنج. در استنباط روح قرآن ظاهرگرایی و سطحی‌نگری مضر است و می‌تواند مفسر را دچار خطا کند.
    شش. کشف و استنباط روح قرآن از ثمرات فراوان و حیاتی برای دین از جمله پیشگیری از تحریف دین و یا امکان تولید قواعد عقلی برای تمدن‌سازی برخوردار است.
    هفت. از باب گزارش، برخی مفسرین توحید یا ایمان را روح قسم عقاید در قرآن، تقوا یا عدالت را روح قسم شرعیات و همچنین میانه‌روی یا صدق را به منزله روح قسم اخلاقیات قرآن استنباط نموده‌اند.

    ثبت دیدگاه

    • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در وب منتشر خواهد شد.
    • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
    • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.