پیامبر ختمی مرتب محمد مصطفی(ص) از عنفوان جوانی و پیش از بعثت، امر تبلیغ و دعوت انسانها به پرستش خدای یکتا و وحدانیت را در پیش گرفته بود و از چهلسالگی و مبعوث شدن به پیامبری تا زمان رحلت، نقش رسولِ خدا را به بهترین نحو ممکن پیش برد و آنچنان به امر تبلیغ شوق فراوانی نشان میداد و به سختی و رنج میافتاد که آیه نازل شد «مَا أَنْزَلْنَا عَلَيْكَ الْقُرْآنَ لِتَشْقَى؛ قرآن را بر تو نازل نكرديم تا به رنج افتى». ولی چه چیز در آن ابلاغ بزرگ در روزهای پایانی عمر بابرکت ایشان بود که آیه «يَا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ ۖ وَإِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ» تأکید مؤکدی بر تبلیغ میکند؟ تبلیغ چیست و مبلغ کیست؟
فهیمه فرهمندپور، استادیار دانشگاه و عضو هیئت علمی دانشکده معارف و اندیشه اسلامی دانشگاه تهران است. او علاوه بر تحصیلات دانشگاهی، دارای تحصیلات حوزوی است و سالهاست که علاوه بر تدریس در دانشگاه، به فعالیتهای علمی غیر رسمی، حضور رسانهای و حتی فعالیتهای تبلیغی خارج از کشور میپردازد. با او به مناسبت برگزاری نخستین آئین نکوداشت بانوان مبلغ و محفلدار قرآنی گفتوگویی ترتیب دادهایم تا از امر تبلیغ دین بهتر بدانیم. متن این گفتوگو را در ادامه میخوانید؛
در ابتدا درباره لزوم امر تبلیغ دینی و مؤلفههای یک مبلغ اثرگذار بر جامعه هدف خود توضیح دهید.
ضرورت اهتمام به تبلیغات دینی، بحث خیلی روشنی است. هر یک از ما در هر سطح و جایگاهی، وظیفه داریم به قدر بضاعت و توان علمی، تبلیغ و ترویج عقاید و معارف دینی را پیگیری کنیم و در این زمینه نسبت به جامعه هدفِ خود، نقشآفرین باشیم.
نکته حائز اهمیت این است که هر یک از ما وقتی خود را در چنین موقعیتی حس میکنیم و برحسب وظیفه و تکلیف، قصد تبلیغ داریم، ابتدا باید شناخت درستی از جامعه هدف داشته باشیم و علاوه بر آن، در وجود خودمان صلاحیت کافی برای پاسخگویی به نیازهای این جامعه را مشاهده کنیم. نباید به صرف احساس تکلیف نسبت به مخاطب، وارد عرصهای شویم که صلاحیت و آمادگی کافی برای ایفای نقش در آن را نداریم.
بیتردید بخش قابل توجهی از جامعه هدف در مسئله انتقال معارف دینی، بانوان خانهداری هستند که اتفاقاً بخش متراکمی از قشر زنان را به خود اختصاص میدهند و نیاز به آموزش و دریافت اطلاعات دینی مفید و مؤثر دارند. این بانوان در محلات مختلف چه در تهران و چه در سایر شهرها و روستاها لزوماً مخاطب کلاسهای درس و نهادهای آموزشی رسمی نیستند. پس نظام آموزش غیر رسمی باید خلأ این مسئله را تکمیل و نیاز این افراد را تأمین کند.
یکی از مصادیق نظام آموزش غیر رسمی، رسانه است که در سالهای اخیر توسعه و مخاطب و اثرگذاری زیادی پیدا کرده است و حتماً باید از این منظر آسیبشناسی و اعتبارسنجی شود که البته موضوع این گفتوگو نیست.
مبلّغ نباید فقط مردم را به سمت دینداری و تقوای فردی سوق دهد؛ امروز بیش از هر وقت دیگر درک میکنیم که برای تحقق آرمانهای بلند دین، نیازمند بازتعریف ادبیات دینی در گستره اجتماعی و بسیار فراتر از فهم فردی از دین و عمل به آموزههای دینی در حریم شخصی و خصوصی هستیم. مبلغ باید در کنار توجه به این سطح از کنش دینی، متوجه رهیافتهای کلان اجتماعی، سیاسی و فرهنگی دین باشد
از جمله اشکال و قالبهای دیگر آموزشهای غیر رسمی، میتوان به همین نظام تبلیغ سنتی اشاره کرد که در مساجد و منابر و از طریق قشر روحانیان و طلاب حوزههای علمیه برپاست. آن بخش متراکمی که به آن اشاره شد، اگرچه تابع نظام رسمی آموزش نیستند، اما در منظومه این نظام آموزشی و تربیت دینی غیر رسمی قرار گرفتهاند.
بر این اساس باید برای آموزشهای سنتی برآمده از همین محافل و منابر، ارزش قائل شد و ضرورت آن را مورد تأکید قرار داد. در نتیجه اگر قرار باشد مبلغ سنتی پاسخگوی نیازهای آموزشی، تربیتی و معرفتی این قشر وسیع جامعه باشد، حتماً باید صلاحیت لازم را در خود ایجاد کند تا بتوان او را مشمول کُنشهای آموزشی معتبر در این حوزه محسوب کرد.
شما چنین محافلی، را مؤثر و کارآمد تلقی میکنید؟ آیا برای افزایش کارآمدی، شأن و صلاحیت خاصی لازم است که کنشگران این حوزه برای فعالیت و هدایت مخاطبان باید واجد آن باشند؟
بله، مجالس سنتی قرآن، ذکر حدیث و احکام که در خانهها و محلات اجرا میشود، در بسیاری از موارد، مؤثر و کارآمد است. آن دسته از بانوان و آقایانی که در این نظام، مسئول پاسخگویی به نیاز مخاطبان هستند به شرط اینکه در خود صلاحیت کافی برای رفع این نیاز را ایجاد کرده باشند، نقش بسیار ارزشمندی در این روند دارند. به عنوان یک تجربه شخصی عرض میکنم زمانی که کودک دبستانی بودم از طریق یکی از همین جلسات در مسجد محل و توسط یک طلبه جوانی که از قم آمده بود با نخستین مفاهیم سیاسی، اجتماعی و دینی آشنا شدم، گرچه به جهت فضای خفقان قبل از انقلاب، برگزاری آن جلسات ادامه پیدا نکرد و تعطیل شد، اما تأثیر جدی بر شخص من داشت. قطعاً بخشهای مهمی از عرصههایی که بعدها در آنها ورود کردم، متأثر از تجربه کوتاه اما ارزشمند آن جلسات مسجدی بود.
هر چند سالهاست رابطه من با این محافل سنتی قطع شده و البته تصور میکنم، ارتباط طیف زیادی از سایر افراد جامعه هم بنا به دلایلی، مثل گستردهترشدن مخاطبان رسانههای جمعی با این محافل کمتر شده است، اما این امر بدان معنی نیست که این نظام آموزشی سنتی کارکرد خودش را طی این سالها از دست داده است. احیا و گسترش آن در جامعه، نیازمند آن است که افراد فعال در چنین فضاهایی، صلاحیت و اعتبار خود را برای کنشگری در این عرصه بیش از پیش افزایش دهند.
به طور حتم کسی که در چنین محیطهایی مثلاً؛ فقط صلاحیت آموزش روخوانی قرآن به دیگران را دارد، اگر پا را از این حد فراتر گذاشته و وارد آموزش مفاهیم قرآن شود، یک خطر جدی محسوب میشود. یا اگر کسی که این توان را دارد که مثلاً مطالب معارفی را از یک متن مرجع بازخوانی و آن را به زبانی عامیانه برای مخاطب بازگو کند، وارد اظهار نظر شخصی و تفسیر به رأی و تولید مفهومی جدید شود، بدون آنکه صلاحیت این کار را داشته باشد، مسلماً این امر عواقب خطرناکی در پی دارد. لذا باید صلاحیت افراد در چنین محافلی متناسب با نوع مطالبهگری مخاطب در بیان و انتقال مفاهیم دینی و عقیدتی احراز شود.
در زمان ما، مجالس سنتی یا به تعبیر شما نظام آموزش غیررسمی که از مصادیق آن میتوان به محافل قرآنی خانگی و مساجد اشاره کرد، بسیار متفاوت شده و رشد کیفی داشته است. نظر شما چیست؟
بله، در سالهای اخیر این مجالس سنتی و محدود به سطوح انتقال معارف اولیه، به لحاظ کمّی و کیفی رشد جدی داشتهاند. تعمیق فهم و درک دینی مبلغان اعم از آقایان و بانوان که در کسوت طلبه برای تبلیغ دینی به مناطق مختلف اعزام میشوند و نقش خود را به درستی به عنوان یک مبلغ حرفهای ایفا میکنند، برکت بزرگی است که آن را باید از ثمرات انقلاب اسلامی دانست. گرچه حوزههای علمیه آقایان و حتی خانمها پیش از انقلاب هم سابقه داشته است، ولی میزان ورود و فعالیت و سطح کنشگری طلاب در جامعه پس از انقلاب، با قبل، قابل مقایسه نیست.
پس یک بار دیگر به جامعه مبلغان و از جمله خودم که بخشی از زمان فعالیتم در چنین عرصههایی صرف میشود، یادآوری میکنم که نباید بگذاریم، انتقال مفاهیم معارفی به مخاطب در حد یک شغل سازمانی و رفع تکلیف تنزل پیدا کند
با وجود اینکه ما با طیفی از بانوان تحصیلکرده که اتفاقاً نقش فوقالعادهای در عرصه انتقال مفاهیم دینی به مخاطبان خود دارند، روبهرو هستیم و حتی فراتر از مبلغ، باید آنها را در سطوحی بالاتر مثل بانوان پژوهشگر و نویسنده حرفهای دستهبندی کنیم، اجازه دهید به یک نقطه ضعف در این زمینه اشاره کنم و آن اینکه متأسفانه بخشی از این بانوان تحصیلکرده و خروجیهای حوزههای علمیه، آنچنان که باید و شاید مخاطب خود را نمیشناسند، یا قدرت بالایی برای ایجاد ارتباط قوی و اثرگذار و تعاملی با آنها ندارند.
خودم دانشآموخته حوزه هم هستم و چه بسا مشمول همین داوری و ارزیابی هم باشم. ولی باید پذیرفت که بخشی از بانوان طلبه فعال به عنوان مبلغ دینی، قادر به ارتباطگیری قوی در فضای مناسبات عمومی نیستند، به قدر کافی از چالشها یا مختصات زندگی مردمی که از اقشار متفاوت با زیست طبقه روحانیون و طلاب هستند، اطلاعی ندارند و نمیتوانند با آنها همذاتپنداری کنند یا آنها را به این همنوایی، متقاعد و مطمئن کنند. شاهد این ادعا بانوان طلبهای هستند که مأمور به تبلیغ در خوابگاههای دانشجویی میشوند، اما خیلی وقتها، ارتباطی عمیق، دوستانه و ماندگار میان آنها و قشر دانشجو برقرار نمیشود، انگار که از دو دنیا و با دو زبان متفاوت از هم هستند. در نتیجه اینکه صرفاً شرایط برای تحصیل و آموزش مبلغان فاضل فراهم شود، کافی نیست، بلکه آنها باید علاوه بر دستاوردهای علمی و دانش دینی، زمانشناس، مشرف به اقتضائات اجتماعی و دارای قدرت و مهارت ارتباطگیری با عامه مردم و طیفها و اقشار گوناگون مردم را هم باشند.
در مورد تنوع این اقشار و عرصههای خاص تبلیغی، بیشتر توضیح دهید.
عرصههای متنوعی برای ایفای نقش تبلیغی داریم. در طیف زنان خانهدار که همانطور که اشاره شد، قشر متراکمی از بانوان را در نظام آموزشی غیررسمی شامل میشوند، انتظار داریم که همین جلسات سنتی پاسخگوی نیازهای آنها باشد. یک طیف هم بانوان دانشگاهی و دختران دانشجو هستند که باید مبلغانی تربیت شوند که بتوانند با آنها ارتباط برقرار کنند، اما تنوع این حوزههای تبلیغی و فرهنگی خیلی بیش از این دو قشر است. مثال میزنم؛ من در یک دوره ای به دلیل موقعیتهای اجرایی و پست سازمانی که داشتم، باید از اماکن مختلفی بازدید میکردم، مثلاً مراکز بازپروری و کمپهای ترک اعتیاد. در این نوع مراکز با دختران و زنان آسیبدیده اجتماعی روبهرو بودم، یا با افراد بزهدیده یا بزهکار یا درگیر برخی انحرافات اخلاقی و اجتماعی و …؛ بیتردید این قشر از جامعه نیازهای جدی آموزشی، تربیتی و بینشی دارند که باید برآورده شود. نباید فکر کنیم مخاطبان زنان مبلغ، فقط بانوان و دخترانی هستند که در شرایط ایمن و عادی یا کمخطر با آنها مواجهیم.
ملاحظه میکنید که طیف فعالیت بانوان فعال در عرصههای تبلیغی با این رویکرد تا چه اندازه وسیع است. حتی در چنین فضاهایی اتفاقاً بیشتر از هر مکان دیگری به حضور طلاب مبلغ نیاز داریم که ضمن آشنایی با معارف دینی، با تخلق به اخلاق و البته سعهصدر و سایر ویژگیهای لازم، چتر حمایت معنوی گسترده خودشان را بر سر طیفهای مختلف به ویژه افراد آسیبدیده و در معرض خطر گسترش دهند.
در یک کلام، میدان کُنش و فعالیت بانوان مبلغ را چه از طیف مبلغان سنتی و چه از طیف مبلغان فرهیخته و تحصیلکردگان حوزوی و دانشگاهی، نباید محدود دید، مشروط بر اینکه هم اطلاع و درک کافی از موضوعات دینی داشته باشند و هم واقف به نیازهای مخاطبی باشند که با آنها مواجهند.
بر این اساس یک مبلغ، علاوه بر آگاهی نسبت به موضوعات دینی، نیازمند نوعی تخصص و کارویژه ناظر به مخاطب خاص است. یعنی لزوماً مبلغی که توانایی ارتباط با دختران جوان را دارد، قادر به ارتباط با دختران نوجوان یا کودکان نیست. من سالها در دانشگاه، نوعاً با دختران جوان دانشجو تجربه ارتباط موفق دارم، اما واقعاً اگر از من برای ارتباط با دختران نوجوان دعوت شود، نمیپذیرم، چون پذیرش را منوط به داشتن مهارت خاصی میدانم که تجربه کافی برای آن ندارم.
اینکه جامعه مبلغان، تحت حمایت و هدایت یک ساختار مدیریتی و عملیاتی باشند، چگونه ارزیابی میکنید؟
حتماً به نوعی ساختارهای نظامبخش و سازماندهیکننده برای پشتیبانی و هماهنگی فعالیتهای مبلغان نیاز هست، تشکیلاتی مثل سازمان تبلیغات اسلامی یا مراکز اعزام مبلغ حوزههای علمیه یا نهاد نمایندگی مقام معظم رهبری در دانشگاهها، یا حتی مثلاً شهرداریها که شاید ماهیت آنها چندان سنخیتی با بحث مبلغ و پشتیبانی از فعالیت آنها نداشته باشد، اما به دلیل سنخ خدمات شهری، میتوانند در مواردی از این فعالیتها حمایت کنند. این انتظار به جایی است که مبلغان متناسب با حجم فعالیتی که در حال انجام آن هستند، دیده شوند و امکانات اجرایی در اختیار آنها گذاشته شود، اما یک نکته بسیار مهم اینجا مطرح است و آن اینکه نباید نگاه به امر تبلیغ دین در حد یک شغل در کنار سایر مشاغل یا به یک وظیفه و مأموریت سازمانی تنزل پیدا کند. اصلاً نباید این حوزه را در حد وظایف یک کارمند که در ازای حقوقی که میگیرد، کاری انجام میدهد نه بیشتر و نه کمتر، تنزل داد؛ هر چند زندگی مُبلغان هم باید ضمن فعالیتهای صادقانهشان تأمین شود و غیر منطقی است که نیازهای متعارف این افراد در کنار فعالیتهای شبانهروزیشان دیده نشود، اما اگر به دید یک اشتغال روزمره همچون کار یک کارمند سازمانی به آن نگاه شود، برای فعالان این عرصه بسیار خطرناک است.
این نگرانکننده است که امر تبلیغ دین به جای یک فعالیت متعهدانه، با روحیه و انگیزه بالا از سوی مبلغ تبدیل به یک شغل روزمره زمانبندی شده و از سر تکلیف تبدیل شود و تحتالشعاع مسائلی از جمله مسائل مادی و سازمانی قرار گیرد.
آسیب چنین نگاه و تلقی از کار مُبلغ دینی چیست؟
چنین وضعیتی حتماً کارایی فرد مُبلغ و نفوذ کلام او بر مخاطب و اثر وضعی خدمات او را کاهش میدهد. تبلیغ از سر عشق، شور و احساس مسئولیت و به عنوان یک وظیفه الهی، قدرت تأثیر و نفوذ خواهد داشت. سخن چو از دل براید، لاجرم بر دل نشیند. شاید در موارد دیگر مثل تدریس ریاضی و شیمی و … چنین ویژگیهایی مطرح نباشد، اما در مورد درس معارف یا تفسیر و بیان مفاهیم قرآن یا جایی که قرار است درس اخلاق داده شود، موضوع فرق میکند. هر چند شاید چنین انتظاری به نوعی در زمینههای دیگر هم وجود داشته باشد، مثلاً فرق است میان پزشکی که در ازای کاری که میکند، پول دریافت میکند و پزشکی که صرفاً برای پول کار میکند! یا پرستاری که با عشق و علاقه و مسئولیتپذیری انجام وظیفه میکند و طبعاً حقوق میگیرد یا کسی که صرفاً با نگاه به حقوق آخر ماه کار میکند.
پس یک بار دیگر به جامعه مبلغان و از جمله خودم که بخشی از زمان فعالیتم در چنین عرصههایی صرف میشود، یادآوری میکنم که نباید بگذاریم، انتقال مفاهیم معارفی به مخاطب در حد یک شغل سازمانی و رفع تکلیف تنزل پیدا کند.
و نکته پایانی؟
اول آن که؛ عناوین آموزشی و محورهای مورد توجه مبلغان دینی در شرایط فعلی، حتماً نیازمند تنوع و گستردگی بیشتر است. مسائل فرهنگی، مشکلاتی که گریبانگیر خانوادهها شده، فضای مجازی، مهارتهای زندگی و خیلی عناوین دیگری که نیازمند ورود فعال، هوشمندانه و اثربخش مبلغان به ویژه بانوان مبلغ است، نباید مورد غفلت واقع شود.
دوم آن که؛ مبلغانی که به دیگران میآموزند، وظیفه تبشیر و انذار دارند، انتقالدهنده آموزههای اخلاقی و انرژی معنوی هستند، باید خودشان هم دائماً در حال رشد علمی، ارتقای معرفتی و اخلاقی، سلوک معنوی و متصل به یک منبع غنی انرژی معنوی باشند. مثل یک مولد یا ژنراتور برق که خودش به یک نیروگاه متصل است، انرژی میبخشد و انرژی دریافت میکند. ذات نایافته از هستیبخش، کی تواند که شود هستیبخش؟ غفلت از این نکته هم مبلغ را به سمت مشکلات در مسیر رشد فردی مبتلا میکند و هم از کارایی و اثرگذاری حرفهای او کم میکند.
بخش قابل توجهی از جامعه هدف در مسئله انتقال معارف دینی، بانوان خانهداری هستند که اتفاقاً بخش متراکمی از قشر زنان را به خود اختصاص میدهند و نیاز به آموزش و دریافت اطلاعات دینی مفید و مؤثر دارند. این بانوان در محلات مختلف چه در تهران و چه در سایر شهرها و روستاها لزوماً مخاطب کلاسهای درس و نهادهای آموزشی رسمی نیستند. پس نظام آموزش غیر رسمی باید خلأ این مسئله را پر و نیاز این افراد را تأمین کند
نکته آخر این است که یک مبلّغ نباید فقط مردم را به سمت دینداری و تقوای فردی سوق دهد؛ امروز بیش از هر وقت دیگر درک میکنیم که برای تحقق آرمانهای بلند دین، نیازمند بازتعریف ادبیات دینی در گستره اجتماعی و بسیار فراتر از فهم فردی از دین و عمل به آموزههای دینی در حریم شخصی و خصوصی هستیم. مبلغ باید در کنار توجه به این سطح از کنش دینی، متوجه رهیافتهای کلان اجتماعی، سیاسی و فرهنگی دین باشد. توجه به بحث ولایت اجتماعی و مهیا کردن جامعه در مسیر پذیرش این ولایت، یقیناً از مهمترین وظایف مبلغان در شرایط فعلی جامعه و جهان در آستانه ظهور است. صرف تربیت افراد مقید به آداب دینی در حریم فردی، زمینه تحقق آرمانهای جهانی اسلام را فراهم نمیکند.
خداوند انشاءالله همه ما را از جمله «الذین یبلغون رسالات الله» قرار دهد، تلاشهای ما را بپذیرد و در آن برکت و تأثیر قرار دهد.
یادآور میشود، نخستین آئین نکوداشت و تکریم بانوان مبلغ و محفلدار قرآن کریم شهر تهران با عنوان «همایش اخلاق و معنویت» دوم آذرماه سال جاری از سوی مرکز فرهنگی بانوان قرآنپژوه مؤسسه امام رضا(ع) با همکاری سازمان اوقاف و امور خیریه، سازمان دارالقرآن تبلیغات اسلامی، رادیو قرآن، شبکه قرآن و معارف سیما و مؤسسه حضرت خدیجه(س) برگزار میشود.
ثبت دیدگاه