ریحانه ارجمند، روانشناس و مشاور کودک در گفتوگو با ایکنا درباره مدیریت ترس کودکان در هنگام ورود به مدرسه گفت: تعداد کودکانی که هنگام ورود به مدرسه دچار اضطراب و ترس میشوند و دوست ندارند از مادر خود جدا شوند، زیاد است و اگر این مسئله درمان و مدیریت نشود، ممکن است حتی تا مقاطع بالاتر نیز چنین چالشی را تجربه کنند. بنابراین اگر والدین با امتناع فرزندان از رفتن به مدرسه مواجه هستند و علائم به صورت شدید خود را نشان میدهد، طوری که کودک واقعاً ناراحتی زیادی را تجربه میکند، این مسئله حتماً باید پیگیری و حل شود.
وی افزود: این مسئله به دو شکل بروز میکند؛ برخی کودکان علائم را به صورت واضح نشان میدهند اما برخی دیگر بهانهگیری میکنند و والدین تشخیص نمیدهند که کودک برای رفتن به مدرسه اضطراب دارد. در برخی کودکان علائم واضحتری میبینیم؛ یعنی زمانی که کودک هنگام جدا شدن از مادر، میگوید؛ مامان شما هم بمان. از پیش من نرو، من دوست ندارم سر کلاس بروم و یا کودکی که صبح میخواهد از منزل خارج شود، ابراز میکند که دلم درد میکند، صبحانه نمیخوردم و … نیز نشانههایی از اضطراب جدایی است.
مدیریت ترس کلاساولیها
ارجمند ادامه داد: برخورد ما با ترسها و اضطرابها نباید به گونهای باشد که بخواهیم به یکباره آنها را از بین ببریم. ممکن است، مادری بگوید من فرزندم را به مدرسه میبرم، کمی گریه میکند و بعد آرام میشود. این مواجهه ممکن است برای برخی از کودکان نتیجه عکس داشته باشد و نه تنها کودک آرام نشود، بلکه فردای آن روز واکنش شدیدتری نشان دهد. شاید برخی کودکان هم آرام شوند، یعنی بگویند چارهای نیست، باید تحمل کنم و اینجا مدرسه است و مامانم به خانه رفته است تا ساعت مدرسه تمام شود. اما این کودکان علائم پنهانی را در درازمدت نشان خواهند داد و اغلب در مدرسه حالشان خوب نیست، همکاریشان اندک است و معلم میگوید، تمرکز ندارند.
این روانشناس با بیان اینکه ما میخواهیم این ترس و اضطراب را پلهای و تدریجی و با همکاری مادر و مدرسه از بین ببریم، تصریح کرد: برای روز اول درباره کودکی که نمیتواند از مادرش جدا شود، مامان اجازه داشته باشد، در محیط مدرسه حضور یابد، طوری که نظم مدرسه به هم نخورد و فرزند خیالش راحت باشد که من سر کلاس میروم و هر موقع که دلم تنگ شد، مامانم را میبینم. ما برای این مسئله طول مدت مشخص نمیکنیم که چند ساعت یا چند روز مادر در این شرایط بماند. آرامش کودک به ما نشان میدهد که این زمان چقدر باشد. ممکن است روز بعد، مادر در جای دورتری از کلاس بنشیند و خودش به ما گزارش دهد که روز اول فرزندم سه بار به من سر زد و فردا فقط یک بار آمد و مادر در مرحله بعد میتواند به کودک بگوید که من میروم خرید کنم و یا تا سر کوچه میروم و برمیگردم و همه اینها با اطلاع و قرار گذاشتن با کودک باشد تا او هم این آمادگی را داشته باشد که مادر این فاصله را بیشتر کند. تا جایی که مادر یک ربع تا نیم ساعت اول را بنشیند و بعد بگوید من به خانه میروم و غذا درست میکنم و ظهر که مدرسه تمام شد، دنبالت میآیم و یا اگر این آمادگی را ندارد، یک ساعت قبل از تعطیلی دنبالش برویم.
وی با بیان اینکه هدف ما این است که احساس امنیت در کودک شکل بگیرد، بیان کرد: فرزند ما در خانه احساس امنیت دارد و در محیط جدید هنوز این احساس شکل نگرفته است و به همین دلیل مضطرب میشود و نمیخواهد از والدین جدا شود، بنابراین ما در روش پلهای به او فرصت میدهیم که معلمش را بشناسد و در مدرسه احساس امنیت کند و در این مدت در کنارش هستیم.
نقش معلم در کاهش اضطراب کودکان
ارجمند در ادامه با اشاره به علائم پنهانی اضطراب در کودکان گفت: اگر علائم اضطراب پنهانی باشد و بعد از چند روز از شروع مدرسه فرزند دچار این اضطراب شود، باید مادر شرایط را بررسی کند که علت امتناع فرزندم از حضور در مدرسه به دلیل اضطراب جدایی است و یا اتفاق دیگری افتاده است و این مسئله را با مدیر مدرسه و معلم در میان بگذارد تا این مشکل حل شود و احتمالاً حل این مسئله کوتاهتر خواهد بود، چون کودک چند روز اول مدرسه مشکلی نداشته است.
وی با اشاره به نقش مدرسه و معلم در کاهش اضطراب جدایی کودکان از مادران و حضور در مدرسه بیان کرد: معلم میتواند اثر بسیاری در این زمینه داشته باشد و با برقراری رابطه صمیمانه با دانشآموزان این احساس امنیت را در آنها زودتر شکل دهد و کودکان نه به عنوان جایگزین مادر، بلکه به عنوان فرد دیگری که در کنارش احساس خوبی دارند، باشد. همچنین همانطور که ما دوست داریم درباره مسئله و مشکلمان با فردی صحبت کنیم، زبان کودکان در این زمینه بازی است، یعنی معلم میتواند بازی گروهی، حرکتی و … با کودکان داشته باشد. در این بازی هدف آموزش نیست و فقط کافی است، تعامل کودک با معلم را افزایش دهد و کودک احساس خوشایندی در کنار معلم داشته باشد و یا قصههایی که برای آنها میخواند، نیز میتواند مؤثر باشد. البته قصههایی که با هدف سرگرمی است و برای ارتباط با کودکان گفته میشود، برای همه کودکان مناسب است، ولی قصههایی که درباره کودکی است که به سختی از مادرش جدا میشود، ممکن است برای همه کودکان کاربرد نداشته باشد.
این روانشناس کودک در ادامه درباره آسیبهای بیتوجهی والدین به کودکانی که دچار اضطراب جدایی از مادر در روزهای نخست مدرسه میشوند، گفت: اینکه ما هر احساس و هیجانی را تجربه کنیم، کاملاً طبیعی است، اما باید متوجه باشیم که با هر یک از هیجانهایمان چطور برخورد کنیم. اضطراب یکی از همان هیجانهای طبیعی است که به دلیل ناراحتی فرد از موضوعی بروز میکند و به این دلیل است که ترسیده. بنابراین به جای اینکه او را دعوا کنیم و یا برخورد تندی داشته باشیم و یا به او بگوییم چرا داری خودت را لوس میکنی و یا من را ناراحت میکنی، سعی کنیم او را آرام کنیم. با گفتن این حرفها، نه تنها حس ناراحتی فرزند از بین نخواهد رفت، بلکه به دلیل احساس ناخوشایند بیشتر خجالت میکشد که چرا من ناراحتم، چرا مضطربم و … .
پیامد برخورد تند با کودکان مضطرب
وی یادآور شد: اگر والدین در این زمینه برخورد بد یا تند با کودکان داشته باشند، شرم و خجالت در آنها افزایش مییابد و با خودشان میگویند؛ من بدم که ترسیدهام، من بدم که الان مضطرب و ناراحت هستم. بنابراین این کودکان، دیگر احساساتشان ابراز نخواهند کرد و در این صورت کار والدین، مدرسه و درمانگرها بسیار پیچیده خواهد شد. یعنی ما مشکل را میبینیم، اما نمیتوانیم منشأ آن را پیدا کنیم، چون کودک تصمیم گرفته و به این نتیجه رسیده است که نباید احساس ناخوشایندم را نشان دهم و اگر این کار را انجام دهم، بچه بدی هستم و دیگران را اذیت میکنم.
بنابراین خوب است ما والدین به عنوان کسی که اولین مواجهه را با این ناخوشایندی فرزندش دارند، اجازه دهیم آنها در این زمینه حرف بزنند و کمکشان کنیم تا آنچه در ذهنشان است و احساسشان را با کلام بیان کنند. تحقیقات نشان داده است که صحبت کردن درباره یک احساس در تعدیل و مدیریت آن می تواند اثربخش باشد. فرزند من میآموزد که هر مسئله که برایش ترس و اضطراب ایجاد کرد، به جای اینکه پنهان کند، به یک آدم امن ابراز کند. در غیر این صورت کودکان با وجود اینکه به مدرسه خواهند رفت، مشکلات تحصیلی خواهند داشت و ممکن است معلم مدام از او شکایت کند و شادی و نشاط مدرسه را تجربه نکند.
ثبت دیدگاه