خانواده نقش نخست را در تربیت دینی افراد دارد؛ هر چند که شخصیت هر انسانی به شکل اکتسابی اغلب در بستر اجتماع و به ویژه محیطهای آموزشی شکل میگیرد اما در هر صورت این خانواده است که موجب میشود، فرزندانشان در چه مسیری قرار گرفته، در چه محیط آموزشی و به عنوان متربی در محضر چه مربی تربیت و پرورش پیدا کنند.
تفکر و جهتدهی نگرش و بینشی خانواده و تأثیر آن بر روی فرزندان تا به آن حد از اهمیت برخوردار است که حتی اگر انسان در اجتماعی تهی از انگارههای مذهبی و دینی بزرگ شود، باز هم با هدایت خانواده راه خود را به درستی انتخاب کرده و در مسیر خیر قرار خواهد گرفت.
فریبا علاسوند متولد سال ۱۳۴۶ از استان خوزستان از جمله این افراد است؛ بانویی که اکنون در مدارج عالی دینی و تبلیغی قرار دارد؛ منشأ بسیاری از رویدادهای پژوهشی در امر خانه و خانواده از منظر دینی و قرآنی شده است و حالا به واسطه سالها تلاش در این زمینه قرار است از او در نخستین آئین نکوداشت بانوان مبلغ و محفلدار قرآنی تجلیل شود. با او به این بهانه گفتوگویی ترتیب دادهایم که در ادامه میخوانید؛
ضمن معرفی بیشتر خودتان، بفرمایید که در حال حاضر در کجا مشغول به فعالیت هستید؟
فریبا علاسوند عضو هیئت علمی پژوهشکده زن و خانواده هستم. این پژوهشکده یکی از مهمترین پژوهشکدهها زن و خانواده با محوریت مباحث دینی در کشور محسوب میشود و اینجانب به عنوان مدیر گروه مطالعات نظریه جنسیت در آن مشغول به کار هستم. این گروه مطالعاتی متکثر است به این معنی که حوزههای کلامی و فلسفی و مباحث پایهای و بنیادین در حوزه زن و خانواده در آن مطرح میشود و در تلاش است تا به توسعه نظریهپردازی اسلامی در مورد زن و خانواده کمک کند.
چه مقاطع تحصیلی را گذراندهاید و در کدام یک از مراکز علمی و پژوهشی تدریس دارید؟
از سال ۱۳۶۲ وارد حوزه علمیه شدم و تا سطوح درس خارج تحصیل خود را ادامه دادم. بالای بیست سال است که به کار پژوهشی مشغولم و در حوزه و دانشگاه در سطوح مختلف تدریس دارم. تألیفات و مقالاتم عمدتاً مربوط به حوزه زن و خانواده است.
قطعاً من سخنران و مبلغ فرهنگی نمیتوانم در این اوضاع و شرایط کنونی با محتوایی که مثلاً ۱۰ سال پیش آنها را بیان میکردم برای مخاطب جذاب باشم، بلکه باید با اشراف بر روی موضوعات روز از رهگذر ارتقای آگاهی و دانش، این شرایط را برای خود و دیگران ایجاد کنم
یکی از دغدغههایم در زمینه متون دینی و بحث زن و خانواده است. پُرواضح است که مهمترین متن دینی که ما در اختیار داریم، قرآن کریم است و لذا پروژهای در همین رابطه داشتم که بحث تحول واژگانی مفاهیم خانواده در ادبیات مفسران را مورد بررسی و دقت قرار داده بود که در این راستا مقالاتی نیز منتشر شد و نتیجه آن، کتابی است که در دست انتشار است.
صرف نظر از کارهای پژوهشی که در این زمینه انجام میدهم، یکی از دغدغههایم توسعه فرهنگ قرآنی و دینی در بین خانوادههاست و به همین دلیل هم هست که در زمینه انجام کارهای فرهنگی و تبلیغی بالای سیسال است که مشغول به کُنشگری هستم و سعی کردم فعالیتهای تبلیغی مختلفی که در این رابطه انجام دادهام، همگی در خدمت قرآن باشند.
درباره خانواده و نقش آن در قرارگیری شما در این مسیر یعنی فعالیت دینی و قرآنی توضیح دهید.
من در خانواده متوسط مذهبی متولد شدم. خاطرم هست که پدربزرگم بسیار مذهبی بودند و من از بچگی تصاویری از قرائت قرآن ایشان را در ذهن دارم. پدرم هم شخص معتقدی بود، از کلاس سوم دبستان مرا تشویق میکرد تا برایش قرآن بخوانم؛ این امر زمانی بود که چنین دغدغهای چندان در محیط زندگی خانوادهها مرسوم نبود و ما در فضای مدرسه هم اساساً چیزی به نام آموزش قرآن نداشتیم به ویژه اینکه من متولد شهر امیدیه هستم و به سبب شغل پدرم که در شرکت نفت و در حوزه حفاری چاههای نفت بود، در شهرستانهای گوناگون استان خوزستان سالهایی از عمرم را سپری کردم که عمده آن در مسجدسلیمان بود؛ شهری که به واسطه آن که نخستین جایی است که در خاورمیانه چاه نفت در آن کشف شده بود و از قدیمالایام انگلیسیها در آن حضور داشتند، بافت شهری آن چندان مذهبی نبود.
پس نخستین مشوق شما برای انس با قرآن پدرتان بود؟
بله؛ پدرم به من قرآن خواندن را یاد داد. نهتنها روخوانی قرآن بلکه از من میخواست تا در مورد معانی آن نیز تفکر داشته باشم. هنوز آن قرآن قدیمی موجود است و تصور میکنم در خانه برادرم باشد. قرآنی که من با همان دستخط دوران ابتدایی، مواردی که پدر از من درخواست میکرد و نکاتی تأملی در مورد قرآن بود، در کنار صفحات آن نوشتهام.
تا سن ۲۱سالگی در مسجدسلیمان بودم و البته تجربه زیست در شهرهای دیگری مثل اهواز و آبادان را نیز داشتم. از نهسالگی طبق وظیفه شرعی خواندن نماز را آغاز و حجاب اختیار کردم، چیزی که چندان مرسوم نبود و تازه ما با وقوع انقلاب اسلامی بود که متوجه شدیم دین و معنویت چیست و به شکل عمیق با آن آشنا شدیم.
در زمان پیروزی انقلاب اسلامی چند سال داشتید و روزگار شما چگونه در آن بحبوحه و شرایط ملتهب سپری شد؟
پیروزی انقلاب اسلامی، موجب شد گفتمان دینی بسیار جدی مطرح شود و دیالوگی میان انقلابیون با کسانی که طرفدار گروههای مخالف و معاند اندیشه دینی بودند به وجود آید. در این اوضاع مناقشهآمیز خیلی سخت متوجه حق و باطل میشدیم، لذا باید با فکر و تأمل و مطالعه بیشتر و تحلیل شرایط دست به انتخاب میزدیم که خوشبختانه به جهت پایه و اساسی که من در خانواده آن را تجربه کرده بودم و بر مبنای اصول قرآنی بود، بر همان مسیر و مسلک خانوادگی باقی ماندم.
انقلاب که شد من سال پنجم دبستان بودم و حضور در اردویی به نام اردوی هجرت، نقطه عطف زندگی من بود؛ گویی هجرتی بود از اوضاعی که پیش از آن تجربه کرده بودم به سمت موقعیت و شرایطی که بعدها آینده زندگیم را رقم زد. سال اول دبیرستان بودم که به حوزه علمیه جدیدالتأسیس مسجد سلیمان وارد شدم و همجواری و تلمذ از محضر بزرگانی که همه آنها اکنون انسانهای شاخصی هستند، زمینهای شد که من به طور جدی علوم اسلامی را آن هم در شاخه اصلی یعنی علوم قرآنی انتخاب کنم.
پیش از این چطور؛ آیا در سنین پایینتر در جلسات قرآنی و محافل مذهبی هم حضور داشتید و از آن خاطرهای دارید؟
من مادرم را در خردسالی از دست دادم. با این حال خاطرات مبهمی از او که دست مرا میگرفت و در محافل مذهبی و مسجد میبرد، در ذهنم باقی مانده است. اشاره کردم که در آن زمان فضای حاکم بر جامعه چندان حال و هوای مذهبی نداشت و لذا رفت و آمد من و مادرم به مسجد هم شاید تنها محدود به اوقات خاصی مثل ماه رمضان و شب بیست و یکم این ماه و تاسوعا و عاشورای حسینی میشد، یعنی در همین حد بود و من فقط از دور و اطرافم میشنیدم که بچههایی به مکانی به نام مکتب الزهرا(س) که اتفاقا نزدیک مسجد محلهمان بود، میروند؛ جایی که احتمالاً بانوانی در آن رفت و آمد میکردند که به بچهها قرآن درس میدادند.
وقوع انقلاب خیلی از مسائل را در حوزه دینی و مذهبی به کل دگرگون کرد و مظاهری در محیط آموزشی بروز کرد که موجب شد ما بیش از پیش به مسائل دینی علاقهمند شده و به آن جذب شویم. زنان دیپلمه به واسطه انقلاب، مشی و مرام مذهبی را برگزیده و محجبه بودند، برای تدریس به شهر ما آمدند و با شور زیاد و روحیه کنشگری که داشتند، جذب آموزش و پرورش شده بودند. چند نفری از آنها که اصالتاً اهوازی بودند در مدرسه ما معلم دینی شدند و باید اعتراف کنم که رفتار و نوع برخورد آنها تأثیر زیادی بر روی من گذاشت که جا دارد از چند تن از آنها خانم سوسن محرابزاده، خانم نسرین حقانی و خانم شهبازی یاد کنم.
این معلمان چون در شهر ما غریب و از خانواده دور بودند، لذا در مسجدسلیمان اصطلاحاً خانه تیمی داشتند و چون مذهبی بودند من با اجازه پدرم به خانه آنها زیاد رفت و آمد داشتم و در مجالس و محافل مذهبی خانگی آنها شرکت داشتم. دعای کمیل و دعای ندبه میخواندند و بعضاً به اتفاق آنها به نماز جمعه میرفتیم.
رفتار کریمانهای نسبت به افراد بیبضاعت داشتند و این اخلاق و منش آنها بر روی من اثر فراوانی گذاشت تا جایی که آن زمان من که دانشآموز زرنگی بودم و در اغلب مسابقات درسی شهری و استانی شرکت کرده و مقام کسب میکردم طریق آنها را انتخاب کرده و با وجود استعدادی درسی که داشتم و میتوانستم درس پزشکی بخوانم تحصیل در حوزه علمیه را انتخاب کردم. اشاره به اردوی هجرت کردم؛ جا دارد همینجا از خانم نقدی هم یادی کنم که به عنوان مربی آن اردو هیچگاه مرا رها نکرد و من در اغلب مسابقات علمی و فرهنگی مساجد شرکت میکردم و معمولاً هم حائز رتبه میشدم؛ خلاصه که شور و حال عجیبی بود و من در اغلب فعالیتهای فرهنگی و تبلیغی آن زمان حضور فعال داشتم. در یک کلام یک لشگر فرهنگی پا به رکاب که وقتی در میانشان قرار میگیری، خود به خود وارد جریانی میشوی که اشتیاق برای همکاری با آنها پیدا میکنی و من نیز از این قاعده مستثنی نبودم.
در اصل شما در مواجهه با الگوی عملی، کسب تجربه کردید و در طی این سالها با همان مواردی که در حوزه تبلیغ دین و قرآن فراگرفتید به فعالیت مشغول شدید.
دقیقاً. البته در حال حاضر هم گروههای جهادی کم و بیش چنین روندی را در پیش گرفتهاند که البته کافی نیست. طی این سالها افراد جدید آمدند که نیازهای جدید را مطرح میکنند و به خوبی هم پاسخ داده نمیشود. وقتی خدماتی دریافت نمیکنند و نیازهای بهروز آنها فراموش شود در چنین خلأیی نیروهایی که اتفاقاً از نظر حوزه رسانه نیز قدرتمند هستند وارد میدان شده و فکر و ذهن مخاطبان را با محتوایی که مد نظر و در راستای مطامع خودشان است، پُر میکنند.
برگزاری چنین همایشهایی را تا چه اندازه در ارتقای کمی و کیفی حوزههای دینی و قرآنی مفید میدانید؟
بحث تکریم که خود ذاتاً ایجاد انرژی میکند به ویژه اینکه در تکریم افراد و نهادهایی باشد که در حاشیه هستند و نیاز به معرفی دارند. اثر چنین رویدادهایی به ویژه در مورد نسل جوانتر و کسانی که به تازگی پای در این راه گذاشتهاند، دوچندان است. این رویدادها در اصل گردهمایی است برای یارگیری؛ چرا که افراد حاضر در چنین رویدادهایی به هر حال سرمایههای فرهنگی و اجتماعی محسوب میشوند و همافزایی میان آنها میتواند بسیار مفید باشد؛ مضافاً بر اینکه رقابت ایجاد شده در پیشرفت کیفی این عرصه مؤثر است. تجربه ثابت کرده است که معمولاً تغییراتی بنیادین سهل و آسان نیست و با وجود ظرفیت و قدرت نهفتهای که در افراد و نهادهای فعال وجود دارد؛ اغلب قابلیتها نهفته باقی میماند و لذا نکته مهمتر اینکه برگزاری این همایشها باید به یک شبکهسازی و تعاملات حرفهای و کاری منتهی شود.
توصیه شما برای بانوان مبلغ جوان و افرادی که در این عرصه تازهنفس هستند، چیست؟
یک نکته حائز اهمیت وجود دارد و آن اینکه ممکن است ما افراد با قابلیتها و توانمندیهای زیاد در اختیار داشته باشیم که به شکل عادی هیچ کدام از آنها بروز پیدا نمیکند، چرا که صاحبان چنین قابلیت و توانمندی منتظر ایجاد زمینه و فراهمآمدن شرایط از بُعد ساختاری هستند تا ویژگی و توانایی خود را به منصه ظهور برسانند. به نظرم در عین حالی که که باید این اتفاق بیفتد و دستگاهها و نهادهای ذیربط این بستر و شرایط را برای بروز استعدادها و قابلیت منحصر به فرد آنها به وجود آورند، اما ایشان نیز نباید منتظر بمانند و شخصاً باید به دنبال ایجاد موقعیت برای تحقق اهداف و ایدههای خود باشند. باید دانش خود را بهروز کنند. قطعاً من سخنران و مبلغ فرهنگی نمیتوانم در این اوضاع و شرایط کنونی با محتوایی که مثلاً ۱۰ سال پیش آنها را بیان میکردم برای مخاطب جذاب باشم، بلکه باید با اشراف بر روی موضوعات روز از رهگذر ارتقای آگاهی و دانش، این شرایط را برای خود و دیگران ایجاد کنم.
پیروزی انقلاب اسلامی، موجب شد گفتمان دینی بسیار جدی مطرح شود و دیالوگی میان انقلابیون با کسانی که طرفدار گروههای مخالف و معاند اندیشه دینی بودند به وجود آید. در این اوضاع مناقشهآمیز خیلی سخت متوجه حق و باطل میشدیم، لذا باید با فکر و تأمل و مطالعه بیشتر و تحلیل شرایط دست به انتخاب میزدیم که خوشبختانه به جهت پایه و اساسی که من در خانواده آن را تجربه کرده بودم و بر مبنای اصول قرآنی بود، بر همان مسیر و مسلک خانوادگی باقی ماندم
بسیاری از کسانی که امروز در عرصه تبلیغ دین و قرآن به عنوان کارشناس مطرح هستند و اصطلاحاً محافل دینی و قرآنی برای حضور آنها اظهار تمایل میکنند، به این شکل نبوده که از همان ابتدا چنین قابلیت و توانایی را داشته باشند، بلکه به مرور و با تلاش ساعی خودشان آن را به دست آوردهاند.
همانطور که گفتم نقش دستگاههای اجرایی و نهادهای متولی در این زمینه نیز بااهمیت است، هر چند که ترک فعل یا آشنا نبودن برخی از آنها در مورد وظایف محوله که در راستای توسعه فرهنگ قرآنی و دینی باید صورت گیرد، موجب شده است که هدایت این جریان به دست نهادهایی غیر کارشناس و غیر تخصصی بیفتد که هر چند با صرف هزینه بالا اما قادر به راهبری درست آن نیستند. در هر صورت در وهله اول ما به عنوان مبلغ و فعال قرآنی باید ابتدا خودمان و قابلیتهایمان را به خوبی بشناسیم و قدم به قدم به سوی انجام اقدامات بزرگ گام برداریم.
یادآور میشود، نخستین آئین نکوداشت و تکریم بانوان مبلغ و محفلدار قرآن کریم شهر تهران با عنوان «همایش اخلاق و معنویت» دوم آذرماه سال جاری از سوی مرکز فرهنگی بانوان قرآنپژوه مؤسسه امام رضا(ع) با همکاری ایکنا، سازمان اوقاف و امور خیریه، سازمان دارالقرآن تبلیغات اسلامی، رادیو قرآن، شبکه قرآن و معارف سیما و مؤسسه حضرت خدیجه(س) برگزار میشود.
ثبت دیدگاه