حدیث روز
امام علی (ع) می فرماید : هر کس از خود بدگویی و انتقاد کند٬ خود را اصلاح کرده و هر کس خودستایی نماید٬ پس به تحقیق خویش را تباه نموده است.

×
  • اوقات شرعی

  • ناگفته‌هایی از زندگی استاد اخلاق تهران؛ از دعای خاص تا حساسیت ویژه در امور مالی + فیلم
    شناسه : 7699
    3
    معارف » اندیشه حجت‌الاسلام حسین تهرانی ضمن اشاره به اینکه حاج‌آقا مجتبی تهرانی نسبت به رعایت مسائل شرعی خیلی جدی بود بیان کرد: یکی از ویژگی‌های ایشان این بود که به هیچ وجه در جلسات عمومی از کسی پولی به عنوان نذر و اطعام قبول نمی‌کرد و به شدت برخورد می‌کرد.
    ارسال توسط :
    پ
    پ

    آیت‌الله مجتبی شهیدی کلهری مشهور به آقا مجتبی تهرانی، استاد اخلاق و از علمای حوزه علمیه تهران بود. ایشان مجتهد و از شاگردان امام خمینی(ره) بود و در تنظیم رساله عملیه امام مشارکت داشت.

    آیت‌الله تهرانی نماز جماعت مسجد جامع بازار تهران را اقامه می‌کرد و جلسات معارف اسلامی و درس اخلاق او مورد علاقه مردم تهران بود.

    ۱۳ دی ماه سالروز درگذشت این استاد اخلاق است که به همین مناسبت با فرزندش حجت‌الاسلام والمسلمین حسین تهرانی هم‌صحبت شدیم که بخش اول این گفت‌وگو پیشتر منتشر شد؛ (حاج آقا مجتبی دوست نداشت زیاد مطرح شود)

    در بخش اول بیان شد مهم‌ترین دغدغه حاج‌آقا مجتبی تهرانی پس از پیروزی انقلاب تربیت نیرو برای حفظ انقلاب و جلوگیری از انحرافات احتمالی آن بود؛ لذا ایشان از همان ابتدا تمام هم و غم خود را معطوف تربیت نیرو برای انقلاب کرد و از قبول هر گونه مسئولیت امتناع داشت.

    بخش دوم گفت‌وگو را در ادامه می‌خوانید؛

     همانطور که گفتید حاج‌آقا مجتبی سال‌ها جلسه درس معارف و اخلاق داشت ولی آن دوره‌ای که عموم مردم نسبت به درس اخلاق ایشان اقبال نشان دادند چه دوره‌ای بود؟

    تقریبا از دهه هفتاد به این طرف است.

     در آن دوره درس اخلاق در تهران زیاد بود ولی در میان همه آنها درس اخلاق ایشان به نوعی نظام‌مندتر بود مثلا یک موضوع را می‌گرفت و جلسات متعدد از زوایای مختلف آن را بررسی می‌کرد. این روش ابداعی خودشان بود؟

    بله، تقریبا این طوری بود. بالاخره یک خصوصیتی که ایشان داشت و کمتر افرادی داشتند این بود که ایشان یک جامعیتی داشت. این نکته خیلی مهمی بود. مثلا وقتی درباره یک موضوع بحث می‌کرد همه جوانب آن را می‌دید. مثلا موضوع حسد را بحث می‌کرد، مثلا دروغ را می‌خواست بحث کند تمام آنچه در ارتباط با مسئله حسد یا هر موضوع دیگری بود بحث می‌کرد، مسائل معرفتی آن را بحث می‌کرد، اینکه مفسرین چه چیزی گفته‌اند، حکما، فلاسفه چه گفته‌اند، آیات چه چیزی می‌گویند، همه را جامع بحث می‌کرد. یا مثلا ایشان غیبت را هم از دید اخلاقی، معرفتی بحث می‌کرد، هم از نظر اجتماعی و قرآنی بحث می‌کرد و همه را می‌گفت که چیزی مغفول واقع نشود. این جامعیت خیلی مهم بود.

    یک نکته مهم دیگر اینکه ایشان بحث‌هایی که می‌کرد به قول فرمایش شما نظام‌مند و مهندسی شده بود. این خیلی کار سختی هم هست؛ یعنی چارچوب آن معلوم بود، ابتدا و انتهای آن معلوم بود، کامل همه را دسته‌بندی می‌کرد. حتی در مباحث فقهی و اصولی هم وارد می‌شد خیلی درسشان کلاسیک بود، لذا کسی که پای درس ایشان می‌رفت خیلی راحت مطالب در ذهنش جا می‌افتاد چون پراکنده نبود، آشفته نبود بلکه کلاسیک و نظام‌مند و مهندسی‌شده بود. اگر درسی اول و آخرش معلوم باشد، کلاسیک باشد، خیلی راحت در ذهن جا می‌شود ولی اگر خیلی پراکنده و متفرق بشود در ذهن نمی‌ماند.

    یکی از نکات بارز دیگری که ایشان داشتند و کمتر کسی در مباحثش داشت این بود که می‌گفت وقتی من می‌خواهم ۴۰ دقیقه بحث کنم می‌‌نشینم ۵ ساعت خوب مطالعه می‌کنم، کتاب‌ها را می‌بینیم، بعد دو برابر وقتی که مطالعه می‌کنم می‌نشینم فکر می‌کنم چطوری این را بگویم، چطوری ارائه بدهم و با کمترین شبهه آن را القاء کنم. لذا بحث ایشان خیلی تمیز و شسته و رفته از کار در می‌آمد.

    حسین تهرانی

     ایشان این اواخر چه نگاهی به جامعه داشتند؟

    همان چیزی که من عرض کردم و بر اساس مبنای فکری و دینی است که بالاخره جامعه اسلامی باید به نحوه احسن حفظ بشود. نباید بگذاریم این حکومتی که تحت عنوان حکومت اسلامی و جامعه اسلامی تشکیل شده از بین برود و تمام تلاش باید بر این باشد که اگر انحرافی در آن ایجاد شد حتما جلوی انحراف آن گرفته شود.

     منظورتان این است که اسلامیت حکومت اسلامی حفظ شود؟

    حکومت برای چیست؟ برای پیاده شدن اسلام است. امام می‌گفت حکومت هدف نیست ابزار و وسیله است، برای چه؟ برای پیاده شدن اسلام. حکومت که هدف نیست، حکومت ابزار و وسیله است برای اینکه احکام اسلامی پیاده بشود. حالا باید مراقب بود اگر اشتباه رفت، جلوی اشتباه و انحراف را گرفت. نظر ایشان این بود که اگر خدای ناکرده در این انقلاب انحرافی ایجاد شد تضعیف و تخریب حرام ولی اصلاح واجب است. تخریب و تضعیف نباید کرد اما اصلاح باید بشود. نباید بگذاریم انقلاب کج برود.

    ایشان چه سالی ازدواج کردند؟

    فکر کنم سال ۱۳۳۹ بود، حدود ۲۵- ۲۶ سالگی.

    چند فرزند داشتند؟

    پنج فرزند، سه دختر و دو پسر.

    در خصوص سیره شخصی ایشان در منزل توضیح دهید. در امور خانه مشارکت داشتند، با همسرشان چگونه برخورد می‌کردند، با فرزندان چطور تعامل داشتند. به هر حال ایشان مشغول کارهای علمی خودشان بودند و احیانا میان ایشان و خانواده تعارضاتی شکل می‌گرفت. ایشان چطور برخورد می‌کردند؟ یا بحث معاش و درآمدشان چطور بود؟

    ایشان می‌فرمودند از همان ابتدا که وارد حوزه شدم بنایم بر این بود همزمان که تحصیل می‌کنم درس هم بدهم. لذا ایشان از طریق تدریس امرار معاش می‌کردند.

    سهم امام چطور؟

    تا جایی که من می‌دانم خیلی کم از سهم امام استفاده می‌کردند. ایشان ده سال است به رحمت خدا رفتند هنوز افرادی به من مراجعه می‌کنند و می‌گویند ما برای ایشان نذر کرده بودیم و پولش را به دفتر می‌دهند. ایشان می‌گفت سفرهایی که می‌روم از پول‌هایی است که مردم نذر من کردند.

    این نکته‌ای که شما در سوال قبل گفتید نکته مهمی است. خیلی از این تعارضاتی که فرمودید در خانه‌های کوچک ایجاد می‌شود ولی قبلا خانه‌ها اینقدر کوچک نبود. ما تا سال ۵۵ اجاره‌نشین بودیم منتهی خانه‌مان بزرگ بود یعنی این تعارض و اصطکاک شکل نمی‌گرفت و هر کس سر کار خودش بود. ایشان اصل وقتش ممحض در کارش بود البته ارتباط با خانواده هم داشت و فضای خانه بسیار گرم و صمیمی بود.

    کد ویدیو

    برخی از شاگردان حاج‌آقا می‌گویند که ایشان گاهی قدری تند می‌شدند؟ درست است؟

    ایشان جدی بود. علی الخصوص نسبت به برخی مسائل شرعی خیلی جدی بود و برخورد می‌کرد. مثلا من یادم هست اگر در خانه وسیله‌ای خراب می‌شد به راحتی نمی‌گذاشت عوض شود. الآن دیگر این خبرها نیست. این خودش یک سبک زندگی بود. الآن در خانه‌ها چه خبر است. همه هم کم می‌آورند. یکی از قدیمی‌های جلسه حاج‌آقا می‌گفت یکبار به ایشان گفتم دستورالعملی بدهید که از نظر مادی به مشکل برنخوریم، ایشان پاسخ دادند «کم بخور، کم نمی‌آوری». واقعیت همین است. اگر قانع باشی کم نمی‌آوری.

     چه چیزی بیشتر عصبانی‌شان می‌کرد؟

    رعایت نکردن برخی مسائل شرعی. مورد دیگری که ایشان خیلی برایش مهم بود این بود که زی طلبگی را حفظ کنیم. بالاخره ما خانواده آخوند بودیم. ایشان می‌فرمودند وقتی ما ملبس شدیم پدرمان توصیه کرد یک چیزهایی هست که از نظر شرعی از شیر مادر برای شما حلال‌تر است ولی از نظر مردم از صد حرام، حرام‌تر است، نباید آنها را انجام بدهید یعنی رعایت شأن و شئونات را بکنید.

    حالا که بحث زی طلبگی را فرمودید یک سوال بکنم؛ ایشان سیگار می‌کشیدند؟

    بله ولی خیلی کم. ایشان می‌گفت سیگاری‌ها به من می‌گفتند تو آبروی ما را بردی چون آنها حرفه‌ای هستند ولی حاج‌آقا یک سیگار را چهار قسمت می‌کرد و هر بار یک پک می‌کشید. البته این سه سال آخر سیگار را ترک کرده بودند. ایشان از زمانی که به نجف رفتند سیگار کشیدند ولی این چند سال آخر ترک کردند.

    یک صبح تا شب حاج‌آقا را برایمان توصیف کنید.

    ایشان خوابش خیلی کم بود و از صبح که بلند می‌شدند عبادتشان سر جایش بود و بعد به مدرسه مروی می‌رفتند و می‌آمدند و مطالعه می‌کردند و بعد برای نماز می‌رفتند. ایشان عشقش مطالعه بود و کمتر زمانی از عمرش تلف می‌شد چون غرق مطالعه می‌شد.

    کد ویدیو

    بیشتر کتاب‌های اسلامی می‌خواندند؟

    بله؛ بیشتر کتاب‌های مرجع را مطالعه می‌کردند. آقای خاموشی تعریف می‌کرد یکبار یک کتاب معجم روایی درآمده بود گفتم حاج‌آقا می‌خواهم این کتاب را برای شما بگیرم، ایشان گفتند من این کتاب‌ها را ده مرتبه خواندم، معجم نمی‌خواهم.

     حاج‌آقا ادبیات خاصی داشتند. کسی از علما به ایشان ایراد نمی‌گرفت؟

    ایشان خیلی صریح بود و با کسی تعارف نداشت. علی الخصوص در مسائل سیاسی و اجتماعی با مسئولین هیچ تعارفی نداشت. علتش این بود که ایشان هیچ‌گونه وابستگی نداشت و خیلی حر و آزاد بود و این خیلی موثر بود. لذا خیلی راحت و صریح صحبت می‌کرد.

    بدترین خاطره‌ای که از ایشان در ذهن دارید چیست؟

    بدترین خاطره از دست دادن ایشان بود. واقعا حیف شد یعنی به نظرم زود رفت و دست خیلی‌ها خالی شد.

    ایشان شاگرد خاصی نداشتند که سفارش کنند بعد از من سراغش بروید؟

    خیر؛ ایشان تاکید داشتند جلسات به صورت عمومی برگزار شود و در باز باشد که همه بیایند استفاده کنند.

    حاج آقا مجتبی تهرانی

    فرمودید نسبت به انجام تکالیف شرعی خیلی جدی بودند. در این خصوص می‌توانید نمونه‌هایی بگویید.

    ایشان روی حلال و حرام علی الخصوص در ارتباط با خوردن و لقمه به شدت دقت نظر داشت. یکی از ویژگی‌های ایشان این بود که به هیچ وجه در جلسات عمومی از کسی پول و نذر و اطعام قبول نمی‌کرد و به شدت برخورد می‌کرد و سپرده بود از احدی چیزی نگیرید به این عنوان که شخص بخواهد خیرات یا نذری بدهد. علتش هم این بود که می‌گفت باید مراقبت کرد چون لقمه حرام که هیچ، لقمه شبهه‌ناک هم اثر وضعی دارد.

    ایشان اجازه نمی‌داد اگر کسی در خانه نذری و خیرات می‌آورد ما استفاده کنیم مگر اینکه آن شخص را بشناسد. البته نه اینکه از طرف نگیرد تا بی‌احترامی شود ولی ما حق نداشتیم استفاده کنیم لذا روی این جهت خیلی مراقبت می‌کرد و می‌گفت این به شدت اثر دارد.

    ایشان می‌گفت وقتی من نمی‌دانم تو از کجا درآمد داری نمی‌توانم آن را بدهم چند هزار نفر بخورند. لذا اصلا نمی‌گذاشت. ایشان برای این کار سه تا شرط داشتند؛ یکی اینکه بدانند شغل طرف چیست، دوم اینکه اهل وجوهات باشد، سوم اینکه به احد الناسی نگوید و اخلاص داشته باشد. متاسفانه الآن به این مسائل عمل نمی‌شود و هر کس از هر جا پول بیاورد جلسات قبول می‌کنند.

    خیلی نکته مهمی را گفتید. نمونه دیگری هم دارید بفرمایید.

    ایشان نسبت به کارهای عبادی خیلی ملتزم بود و نسبت به ادعیه خیلی سفارش می‌کرد خصوصا در ایام خاص. خودشان خیلی متعبد بودند و نسبت به دعاها خیلی ملتزم بودند از جمله ادعیه رجب، شعبان، رمضان و ایام خاص و خیلی هم توصیه می‌کردند با دعا محشور باشید و از ادعیه غافل نباشید. ایشان شش جلد بحث دعا دارد که نزدیک ۲۰۰۰ صفحه است. بسیار مباحث عالی است. این چیزی بود که ایشان از امام گرفته بود چون امام هم خیلی روی این جهت تاکید داشتند و حتی در بیمارستان هم مفاتیح دستشان بود و دعا را ترک نمی‌کردند. لذا ایشان روی دعاهای ماثور که از ائمه وارد شده تاکید داشتند که این دعاها خیلی گره‌ها را باز می‌کند و دور بودن از این دعاها مشکلات ایجاد می‌کند.

    نکته یا توصیه خاصی به شما که پسرشان بودید نداشتند؟

    کمتر کسی بود که در طی سال مثل ایشان مراسم برگزار کند و خودش خیلی مقید بود دهه محرم، دهه صفر، فاطمیه، ماه رمضان مراسم بگیرد و می‌گفت دستتان در دست اهل بیت(ع) باشد چون آن چه انسان را نجات می‌دهد ارتباط با اهل بیت(ع) است علی الخصوص امام حسین(ع). من خودم شب اول ماه ذی الحجه به دنیا آمدم و اگر مناسبتی قرار بود اسمی رویم گذاشته شود باید جواد گذاشته می‌شد که چون روز وفات امام جواد(ع) بود ولی ایشان اسم مرا به خاطر ارادتی که به امام حسین(ع) داشتند عبدالحسین گذاشتند. ایشان می‌گفت وقتی به تهران آمدم اولین روزی که مسجد جامع رفتم روز سوم شعبان رفتم.

    کد ویدیو

    ایشان اهل کرامت هم بودند؟

    اتفاقا همین امروز یک بنده‌خدایی به من گفت یک روز به مسجد آمدم و خیلی وضع مادی‌ام به هم ریخته بود. به حاج‌آقا گفتم همه زندگی‌ام رفته است یک مغازه مانده که می‌خواهم بفروشم یک استخاره می‌خواهم این کار را انجام بدهم یا ندهم. ایشان استخاره کرد و گفت این کار را امروز انجام بدهی بهتر است تا اینکه فردا انجام بدهی. سریع انجام بده. آن آقا می‌گفت من این کار را کردم و به هفته نرسید من با پول آن یک مغازه سه دهنه خریدم.

    یک ماجرای دیگر نقل کنم. یک آقایی که از بچه‌های قدیم جلسه است برایم نقل می‌کرد یک بار به مسجد جامع آمدم، اواخر ماه شعبان بود. چند سال بود بیماری گوارشی داشتم و نمی‌توانستم روزه بگیرم و خیلی غصه می‌خوردم. پیش حاج آقا آمدم گفتم من مشکل گوارش دارم نمی‌توانم روزه بگیرم و خیلی ناراحت هستم. ایشان سرش را پایین انداخت و چند دعا کرد و بعد گفت من دعا می‌کنم فقط به کسی نگویی که فلانی برایم دعا کرد. آن آقا نقل می‌کرد من نمی‌دانم ایشان چه دعایی کرد ولی آن سال تمام روزه‌ها را گرفتم هیچ، روزه قضای سه سال قبل را هم گرفتم.

    یک مورد دیگر هم هست که خیلی جالب است. یک آقایی می‌گفت یک روز مسجد جامع پیش حاج آقا رفتم و گفتم استخاره کنید. ایشان گفت برای چه استخاره می‌خواهی؟ عرض کردم سه بار است که خانمم باردار شده ولی بچه سقط می‌شود. حاج‌آقا مجتبی در پاسخ فرمودند من استخاره نمی‌کنم. آن آقا می‌گفت خیلی به من برخورد و ناراحت شدم. بعد حاج آقا گفت می‌دانی امشب چه شبی است؟ شب قدر است. تو برو دعا کن، من هم دعا می‌کنم، یقین بدان که این دفعه می‌شود. این ماجرا سال آخر حیات حاج‌آقا اتفاق افتاد. وقتی حاج آقا فوت کردند آن آقا پیش من آمد و گفت خانمم وضع حمل کرده و بچه کاملا سالم است. چند وقت بعد خدا بچه دوم را به او داد که آن هم سالم بود. آن آقا می‌گفت من نمی‌دانم چطور حاج آقا آن شب گفت این بار دعا بکن یقین بدان که می‌شود.

    ثبت دیدگاه

    • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در وب منتشر خواهد شد.
    • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
    • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.