حدیث روز
امام علی (ع) می فرماید : هر کس از خود بدگویی و انتقاد کند٬ خود را اصلاح کرده و هر کس خودستایی نماید٬ پس به تحقیق خویش را تباه نموده است.

×
  • اوقات شرعی

  • ادبیات جنگ همدمی جز انسان ندارد! + فیلم
    شناسه : 7128
    2
    فرهنگی » ادب مرتضی سرهنگی، چهره نامی ادبیات مقاومت گفت: دستور زبان عصر پس از جنگ یک دستور زبان «تعقلی» است، فرق زیادی بین تبلیغ و تعقل است. نظام رسانه‌ای ما هنوز از تبلیغ به تعقل نچرخیده است. امروز درباره جنگ همان‌طور صحبت می‌کنیم که در دهه ۶۰ صحبت می‌کردیم. متوجه نمی‌شویم که یکی دو نسل دیگر متولد شده‌اند و منطق و استدلال جنگ را می‌خواهند، در جنگ پای انسان در میان است. بنابراین ادبیات جنگ همدمی جز انسان ندارد!
    ارسال توسط :
    پ
    پ

    ادبیات و هنر مقاومت و پایداری و خاطرات جنگ در کشور عزیزمان ایران صاحب یک سرهنگ تمام است که با صلابت و عشق، از جوانی تاکنون همچنان با قدرت، قوت و شکوهی مردانه این راه را می‌پیماید. برخی عنوان «باغبان دلسوز ادبیات مقاومت» را بر قامت رعنای او برازنده دیده‌اند و برخی دیگر صاحب «کمان» را برجسته‌ترین، بااخلاق‌ترین و لطیف‌ترین خاطره‌نگار اسارت و جنگ می‌دانند. هم این و هم آن و هم باقی اوصافی که در شرح حالش می‌گویند، سزاوار آن کوشش و جوشش مردانه است ولی مرتضی سرهنگی این نیست، او یک ایرانی تمام‌عیار است که به نام وطن و عشق ایران و ایرانی، صادقانه می‌نویسد.

    همزمان با هفته دفاع مقدس فرصت را برای شنیدن ساعتی از درس‌های نوشته و نانوشته او برای ادبیات پایداری که پایمردانه در آستان با برکتش ایستاده است، ‌مغتنم شمردیم، ‌او میزبان محترم ما شد با همان لبخند حقیقی همواره و ما میهمان سخنان شیرینش.

    در این گفت‌وگو سرهنگی از جایگاه دفاع مقدس در جهان، نقش ادبیات در تصویرسازی صحیح از الگوهای مقاومت، تفاوت تبلیغ و تعقل در پرداخت به موضوعاتی چون جنگ و دفاع مقدس، تلاش برای ساده‌نویسی و بیان هنرمندانه واقعیت به عنوان رمز توفیق آثار دفاع مقدسی و… گفت.

     مشروح گفت‌وگوی ایکنا با مرتضی سرهنگی،‌ روزنامه‌نگار، پژوهشگر، نویسنده و مدیر دفتر ادبیات و هنر مقاومت را با هم می‌خوانیم و می‌بینیم!

    تعریف و جایگاه ادبیات دفاع مقدس در نگاه شما چیست؟

    وقتی کجنگی در کشوری اتفاق می‌افتد خیلی از چیزها از بین می‌رود، خیلی چیزها تغییر شکل می‌دهد و همچنین خیلی چیزهای جدیدی به وجود می‌آید، یکی از چیزهایی که در جنگ‌ها به وجود می‌آید «ادبیات و هنر» است. بسیاری از کشورها سینمای جنگ ندارند، چون جنگی نکرده‌اند، خیلی از کشورها ادبیات جنگ ندارند، چون جنگی نداشتند. شاید به همین دلیل به ادبیات جنگ «ادبیات ناگزیر» می‌گویند، یعنی اگر جنگی نبود ادبیاتی هم نبود. بنابراین کاملاً طبیعی است که وقتی جنگ‌ها تمام می‌شوند؛ تانک‌ها و توپ‌ها به پادگان‌ها در آشیانه‌هایشان می‌روند و سربازان جنگ خسته، مجروح، سالم و… به خانه‌هایشان برمی‌گردند این را حق خودشان می‌دانند که قلم بردارند و از آنچه دیده‌اند بنویسند و آنچه به سرشان آمده را خواندنی کنند. وقتی اسیران جنگی از اردوگاه‌ها به خانه‌هایشان برمی‌گردند آنها هم می‌نویسند. بنابراین ملت‌ها این نوع ادبیات را یک دارایی ملی برای خودشان می‌دانند و از آن خوب مراقبت می‌کنند و هر نسلی چیزی به این دارایی اضافه می‌کند، چون این دارایی یا از پدر به جا مانده یا از پدربزرگش به او رسیده است و در هر حالت برای آن احترام قائل هستند.

    جنگ چیزی نیست که تلویزیون نشان می‌دهد!

     وضعیت ایران در پاسداری و نگهداری از ادبیات دفاع مقدس چگونه است؟

    درباره ادبیات و هنر جنگ راه خوبی را طی کرده‌ایم؛ سربازان ما مثل بقیه سربازان دنیا که از جنگ به خانه‌هایشان بازگشتند و شروع به نوشتن کردند، به این کار مشغول شدند. در دنیا بعد از جنگ مراکزی برای گردآوری خاطرات جنگ ایجاد می‌شود. برای مثال در آلمان گروه ۴۷ ایجاد شد، یعنی دو سال بعد از پایان جنگ جهانی دوم (۱۹۴۵) این گروه تاسیس شد و دو نفر از نویسنده‌هایشان که سرباز بودند نوبل ادبیات گرفتند. یکی هاینریش‌ بل که فکر می‌کنم ۱۹۶۷ به خاطر کتاب «عقاید یک دلقک» نوبل گرفت و دیگری هم گونتر گراس به دلیل نوشتن کتاب «طبل حلبی» در سال ۱۹۹۹ از طرف آکادمی نوبل برنده جایزه یکی از آثار جاویدان ادبیات قرن بیستم شد. این دو نوبلیست، سربازانی گرسنه بودند، یعنی لابه‌لای خرابه‌ها و ویرانه‌ها دنبال چیزی بودند که پیدا کنند ولی بعدها به خاطر کتاب‌هایشان خیلی متمول و ثروتمند و در سطح جهان مشهور می‌شوند. این اتفاق دقیقاً برای آلمان‌ها و بعد در روسیه نیز روی داد.

    کد ویدیو

    در روسیه امروز اتحادیه نویسندگان جنگ فعالیت جدی می‌کند، من آنجا رفته‌ام و با این نویسندگان گفت‌وگو کرده‌ام. روس‌ها تاکنون بیش از هزار رمان با موضوع جنگ منتشر کرده‌اند و هنوز روی این موضوع کار می‌کنند. چرا این کار را می‌کنند؟ یا در بوسنی یک جنگ داخلی سه سال طول کشید، جنگ فراگیری هم نبود ولی امروز ارتش بوسنی انجمنی برای حفظ دستاوردهای جنگ بوسنی و هرزگوین ایجاد کرده است. من به این انجمن رفته‌ام و از نزدیک با کارشان آشنا شدم. تقریباً الگوی کار ما در این حوزه را انجام می‌دهند. چرا این کار را می‌کنند؟ به دلیل اینکه این ادبیات قیمت تمام شده جنگ را برای ما مشخص می‌کند. این قیمت هنوز درنیامده است. اگر قیمت تمام شده جنگ معلوم شود، آن وقت می‌فهمیم با کشورمان باید چطور رفتار کنیم! رفتار ما با کشورمان خوب نیست و نمی‌دانیم چه کسانی این کشور را برای ما نگه داشته‌اند چه اتفاقاتی افتاده است که هنوز این چراغ بالای سر ما روشن است! اینها را می‌نویسند که این قیمت دربیاید، در این نوشتن و خواندن‌ها، فداکاری‌های نظامی تبدیل به فداکاری‌های اجتماعی می‌شود، آن وقت ما خیلی در جامعه‌ پیش می‌رویم و جامعه ما خیلی سالم می‌شود.

    جنگ دو دستور زبان دارد،‌ یک دستور زبان عصر جنگ است که دستور زبان تبلیغی است و همه جای دنیا همین‌طور است و ادبیات حماسه‌ای،‌ شورانگیز و هیجان‌انگیز دارد که مردم را متقاعد می‌کند با ناملایمات جنگ کنار بیایند، ناملایمات جنگ را تحمل کنند به این دستور زبان تبلیغی می‌گویند.

    دستور زبان عصر پس از جنگ یک دستور زبان «تعقلی» است. فرق زیادی بین تبلیغ و تعقل است. نظام رسانه‌ای ما هنوز از تبلیغ به تعقل نچرخیده است. امروز درباره جنگ همان‌طور صحبت می‌کنیم که در دهه ۶۰ صحبت می‌کردیم. متوجه نمی‌شویم که یکی دو نسل دیگر هم متولد شده‌اند و اینها منطق و استدلال جنگ را می‌خواهند و نمی‌توانند با دستور زبان تبلیغی جنگ کنار بیایند. همه تلاش ما در حوزه ادبیات مقاومت این است که «جنگ چیزی نیست که تلویزیون نشان می‌دهد»!

    اکبر صیاد بورانی (خلبان) وقتی جنگ می‌شود سروان بود، یک افسر بسیار شریف و محترم، او یک دختر ۴ ساله داشت، هفته اول سر پل ذهاب سانحه می‌بیند و ۱۰ سال ثبت‌نام نشده و گمنام اسیر می‌شود، در کتاب خاطراتش از جنگ با نام «کتیبه‌ای بر آسمان» می‌نویسد: همه ده سالی که من اسیر بودم، یک طرف، آن شبی که همسرم یک حرفی به من زد آن هم یک طرف دیگر. گفت! می‌د‌انید همسرم چه گفت؟ گفتیم نه! گفت: اکبر وقتی سانحه دیدی و نیامدی، هر شب دخترمان می‌گفت بابا کجاست؟ و من هر شب یک بهانه‌ای می‌آوردم. تا اینکه یک شب گفتم بابا مأموریت رفته و یک سال دیگر می‌آید! و به نوعی این پرسش را جواب دادم که هر شب همان سؤال را تکرار نکند. تا اینکه یک شب که رفتم روی این دختر ۴ ساله را بپوشانم، یک دسته گیس سفید در سر این دختر دیدم! هیچ وقت تاریخ رسمی جنگ درباره موهای سفید این دختر ۴ ساله که پدرش خلبان دوران جنگ بود صحبت نخواهد کرد! این ادبیات است که درباره آن صحبت می‌کند. او می‌گفت آن ۱۰ سال اسارت و سختی که در سلول انفرادی کشیدم اینقدر درد نداشت که موهای سفید دختر ۴ ساله‌ام درد داشت.

    جنگ چیزی نیست که تلویزیون نشان می‌دهد!

    ملت‌ها اینها را می‌نویسند، چون برایشان مهم است! در روسیه رئیس اتحادیه نویسندگان جنگ یک ژنرال است، در جریان سفر ما به روسیه، گفت من بیمارستان بستری بودم و گفتند دو خبرنگار از ایران آمده‌اند اینجا (اتحادیه نویسندگان جنگ) را بازدید کنند، دو سه ساعت مرخصی گرفتم و آمدم شما را ببینم، وقتی که شال و کلاهش را درآورد، تمام سینه‌اش پر از مدال بود.

    کد ویدیو

    در این گفت‌وگو از او پرسیدیم خیلی جالب است شما حداقل بعد از گذشت بیش از نیم قرن از جنگ هنوز بر این موضوع کار می‌کنید؟ یک جمله‌ای گفت که خیلی برای ما آموزنده بود! او گفت روسیه بدون ادبیات جنگش فقط یک خاک پهناور است! هیچ چیز دیگری نیست! چرا این ژنرال این سخن را می‌گوید؟ به خاطر اینکه خوب توانسته‌اند ادبیاتشان را تدوین کنند و برای همین می‌دیدم که آنها سربازشان را که یکی، دو تا مدال روی سینه‌اش است، با احترام خاصی برخورد می کنند، چون کشور را برای آنها نگاه داشته‌اند و این احترام عمومی حاصل توجه و تعقل ادبیات درباره آنهاست.

    تا زمانی که ما بخواهیم با دستور زبان تبلیغی، جلو برویم درباره این جنگ ما آن نتیجه را نمی‌گیریم؛ یعنی آن نتیجه دلخواهمان را نمی‌گیریم، تا زمانی که فکر کنیم کار خانم‌ها در دوران جنگ؛‌ پختن آش رشته، بسته‌بندی آجیل، پخت مربا و.. بوده ما به نقش زنان در جنگ نمی‌رسیم. من یک جایی قبلا گفته بودم؛ صدام از مادران ایرانی شکست خورد از ما شکست نخورد! ما با توپ و تانک قدرت ویژه‌ای نداشتیم! آن شکست حاصل ازخودگذشتگی و وطن‌پرستی زنانی بود که هم پدرش را جنگ می‌فرستاد، هم پسرش را، هم برادر و هم همسرش را، ۴ نفر این زن به جنگ می‌فرستاد!‌ و ما برای بازگو کردن این بزرگی عملا چیزی نمی‌بینیم و تا زمانی هم که از تبلیغ به تعقل نچرخیم،‌ همین مشکلات فرهنگی را خواهیم داشت.

     با توجه به وجود نمونه‌های موفق در بازگویی و روایت جنگ برای جامعه، به نظر شما چرا در ایران از این الگوها استفاده نمی‌کنیم؟

    می‌گویند این بازگویی ضد جنگ می‌شود، ما می‌گوییم جنگ‌های دفاعی در ذات خود «ضد» ندارد، چرا می‌گویید ضد؟ یعنی هر کسی از وطن خود دفاع کرده است، اشتباه کرده؟ این ناملایمات و سختی‌های جنگ را باید بازگو کرد. نظام رسانه‌ای ما جنگ را به نوعی روایت می‌کند که ما فکر می‌کنیم مناطق جنگی ما یک پیک‌نیک نظامی بوده است! در رسانه‌ها گفته نمی‌شود که در آن دوران در خانه‌ها چه خبر بود؟ مادران با مقوله جنگ چگونه رفتار کردند؟

    ما نزدیک به ۵۰ هزار نفر اسیر داشتیم، که حرف بسیاری از آنها اصلا شنیده نشده است، باید فرصتی فراهم کرد این عزیزان واقعیت‌هایی را از اردوگاه‌ها تعریف کنند، بحث کنند، از جنگ نباید بترسیم، از اینکه بخواهیم واقعیت را بگوییم، ما جلوی جنگ ایستادیم، این را بدانیم صلح طلب‌تر از ما کشوری در این دنیا نیست! ما جلوی جنگ و با دست خالی ایستادیم! ما در ایران از ۱۵ کشور اسیرداری کردیم، کسی این مسائل را نمی‌داند! من اینها را دیدم و با آنها صحبت کردم. در کتاب خاطرات امیر سرتیپ عبدالله نجفی با عنوان «پا به پای آزادگان» نوشته و از سوی ارتش منتشر شده است، اردن، سودان، یمن، تونس، مراکش، لبنان، فلسطین و … از هند هم ما یک نفر اسیر داشتیم، چرا این حقایق را نمی‌گوییم؟ ما نوع برخوردمان با جنگ تبلیغی است، هیچ وقت نگفتیم ارتش عراق ارتش قدرتمندی است.

    کد ویدیو

     ریشه این مسئله کجاست؟

    عدم درک جنگ است. رسانه‌های معروف در دنیا، مشاور‌های نظامی دارند، ما مشاور نظامی در رسانه‌هایمان نداریم بنابراین هر چیزی به ذهنمان می‌رسد را به مخاطبان می‌گوییم، اگر برای جنگ اهمیت قائل باشیم، هر مسئولی حتما یک مشاور ادبی و نظامی برای خود انتخاب می‌کند.

    وجود این مشاور لازم و ضروری است. زمانی که آمریکا «عراق» را گرفت، سه روز از خانه بیرون نیامدم، خیلی از چیزهایی که می‌گفتند و می‌نوشتند اشتباه بود! آدم‌هایی که با صدام نسبت داشتند، نادرست مطرح می‌شدند،‌ عناوین و سمت‌ها با اشتباه ارائه می‌‎شد، خبرهایی آمده بود و در رسانه‌ها با تنظیم مختصری انتشار یافته بود. مقصود این است ما در رسانه به متخصص مجرب با دانش و مهارت کافی برای تنظیم این‌گونه مطالب نیازمندیم.

     این متخصصان در ایران وجود ندارند؟

    نه اینکه نداریم، داریم ولی از آنها بهره‌مند نمی‌شویم!

     به چه دلیل؟

    عدم درک خودمان از موضوع! عدم درک این اتفاق بزرگ، همه جنگ‌ها در همه جهان، در روز و ساعت معینی شروع می‌شود و در روز و ساعت معینی هم تمام می‌شود اما دامنه مطالعاتی آن تا قرن‌ها ادامه دارد.

     منظور مطالعه آثار جنگ‌‎هاست؟

    بله، آثار جنگ در تمام ساحت‌های زندگی انسان بسیار مهم است. ما تصورمان این است که جنگ تعریف فعل ماضی است، در گذشته اتفاقی افتاده و تمام شده است. اصلا اینگونه نیست، امروز ۴۰ سال است که روی یک صندلی نشسته‌ام (ببخشید این را می‌گویم) و به یک موضوع واحد فکر می‌کنم و آن «ادبیات جنگ» است. قرار نیست هر کسی یک حکم ۴ ساله بگیرد، بیاید و برود. ما با این دوره‌های ۴ ساله‌ نمی‌توانیم کار پر ثمری کنیم! بحث ۱۰ میلیون نامه‌ای که بین اسیران ایرانی است در کدام رسانه به درستی پرداخته شده است؟ ما عملا بحث جدی در حوزه جنگ و دفاع مقدس در نظام رسانه‌ای خود نداریم! تجربه دنیا در این زمینه تجربه گرانبهایی است، گونه ادبی خاطرات اسیران جنگی که در دنیا با عنوان «ادبیات بازداشتگاهی» یا «ادبیات اردوگاهی» شناخته می‌شود به عنوان یکی از بهترین گونه‌های ادبی به نقل خاطرات اسیران جنگی می‌پردازد و مخاطبان فراوانی نیز دارد.

    کد ویدیو

    اسیر جنگی در اردوگاه‌ها سلاح ندارد، سلاح او رفتار و گفتارش است، آنجا برای او یک میدان جنگ است، اگر در خطوط نبرد اسیر شد یعنی وارد جنگ دیگری در اردوگاه شد، جنگ ظاهری‌ تمام و جنگ دیگری آغاز گشت. ما در حوزه هنر هنوز سراغ معرفی این افراد نرفته‌ایم. حتی یک فیلم یا سریال جدی در این زمینه ساخته نشده است! آن چیزی که می‌تواند این شکوه و سختی توأمان را نشان دهد «ادبیات و هنر» است. نه نظامی‌ها و نه سیاسی‌‌ها، این آقایان نیز عزیز و محترم هستند منتها آن چیزی که مردم می‌خوانند، روایت‌های واقعی از جنگ است، آثاری چون من زنده‌ام، دا و… اگر این ادبیات تقویت شود، خیلی راه‌های خوبی را طی خواهیم کرد.

    جنگ چیزی نیست که تلویزیون نشان می‌دهد!

     به نظر شما چه روایت‌هایی از جنگ نباید در رسانه‌ها بازگو و به چه روایت‌هایی باید پرداخته شود؟

    در مورد روایت‌هایی که نباید گفته شود، ما یک خط قرمز‌هایی داریم و این خط قرمزها در همه دنیا وجود دارد و آن به مسائلی که علیه منافع ملی باشد، برمی‌گردد و به طور طبیعی درباره آن کنترل و نظارتی صورت می‌گیرد. ولی در مورد روایت‌هایی که باید رسانه‌ای شود بی‌شک ما باید دست از مبالغه برداریم، مبالغه خواننده و بیننده را قانع نمی‌کند، یک وقتی تلویزیون یک فیلم جنگی را نشان می‌داد، بچه‌‌های ما بزرگ شده بودند و به مادرشان گفتند چرا اجازه می‌دادید بابا به جنگ برود؟ این طلب را نسل جدید از نسل به جنگ رفته دارند.

    باید حقیقت را بگوییم منتها این نوع بیان مهم است. به طور مثال هیچ وقت قرآن نگفت حضرت یوسف(ع) چه شکلی است. اصلاً شکل آن را نگفت برای اینکه زیبایی برای هر کدام از ما یک تعریفی دارد، ولی گفت وقتی به مجلسی درآمد و زن‌ها او را دیدند، انگشتشان را بریدند! با این تصویرسازی قرآن، شما زیباترین مرد را در ذهنتان مجسم می‌کنید، این کار یک تکنیک بیان است و تکنیک با ذهن مخاطب خواننده یا بیننده این کار را می‌کند.

    ادبیات مختصات خود را دارد، باید مختصات ادبیات را مراعات کنیم، در نویسندگی قانونی با عنوان «میانگین» وجود دارد که به رعایت نسبت‌ها و شخصیت‌پردازی‌ها مربوط می‌شود. فرض کنیم در پشت خاکریز ۱۰ نفر سرباز برای دفاع از وطن به جنگ رفته‌اند، از این جمع حتما یکی ترسو است، دو نفر دیگر یک مقداری می‌ترسند، دو نفر دیگر حتما شجاع هستند، از این دو نفر یکی خیلی شجاع‌تر از دیگری است، دو سه نفر هم هستند که خیلی می‌ترسند، وقتی ما اینگونه شخصیت‌ها را معرفی می‌کنیم، باورپذیر می‌شود. حقایقی که در جنگ اتفاق می‌افتد به طور وحشتناکی باورناپذیر است. شما باید بیان و زبانی را انتخاب کنید که خواننده باور کند. اتفاقات جنگ بزرگ‌تر از خیال انسان‌هاست برای همین انسان معمولی نمی‌تواند آن را تحمل کند مگر اینکه تکیه‌گاه محکمی داشته باشد. بنابراین برای شناخت جنگ باید مطالعه کنیم، امروز دیدنی‌های جنگ تمام شده است و خواندنی‌هایش مانده است، به همین دلیل باید مطالعه کنیم منتها باید کتابی را مطالعه کنیم که ما را قانع کند.

    کد ویدیو

     این کتاب‌هایی که روایت‌هایشان قانع‌کننده باشد نوشته شده‌اند؟

    بله، نوشته شده است. اتاق کار من چسبیده به کتابخانه تخصصی جنگ است. در این کتابخانه کتاب‌هایی داریم که هر روز مراجعه کننده می‌برد، کتاب‌هایی هم داریم که ۱۰ سال است کسی نیامده آن را به امانت ببرد! و رمز آن مراجعه برای مطالعه و عدم آن، خوب نوشتن نویسنده است. ما باید نوع بیانمان درباره جنگ ساده و باورپذیر باشد. چند سال پیش یک متنی از خاطرات یک روستایی درباره جنگ به ما رسید. در آن متن راوی نوشته بود: وقتی پسرم شهید شد روستا دچار چالش شد! قصه از زبان کشاورزی که از روایت شهادت پسرش نوشته شده بود. تصور کنید یک کشاورز با عبارت «چالش» چه کار دارد؟ در این حالت است که نویسنده باید برود کنار صحبت راوی را بیاورد، آن چیزی که اتفاق افتاده باید نوشته شود، با لحن خود راوی، روایت جنگ «مقاله» نیست، «خبر و گزارش» هم نیست! خود آن لحن «سند» است، واژه چالش در ادبیات روزانه ما که در شهر زندگی می‌کنیم چقدر نقش دارد که در روایت پدر آن شهید که یک کشاورز روستایی بوده است، نقش داشته باشد؟ پرسیدم اصل ماجرا چیست؟ گفتند اصل ماجرا این است که وقتی پسر من شهید شد روستاهای اطراف برای همدلی در این غم سیاه پوشیدند. گفتم همین را بنویسید، چالش یعنی چه؟ باید با زبانی با مخاطب سخن گفت که در عین باورپذیری، ظرافت روایت اصلی را در خود حفظ کند، در روایت جنگ هیچ چیز عجیب‌تر از واقعیت نیست! در بسیاری از موارد چون ما درک درستی از جنگ نداریم، برخوردهای رفع تکلیفی با این مقوله می‌کنیم.

    به نظر شما که سال‌های مدیدی در حوزه ادبیات دفاع مقدس فعالیت کرده‌اید و برای خلق آثار وزین و ارزنده کوشیده‌اید، به منظور معرفی صحیح دفاع مقدس به نسل جوان باید چه کرد؟ 

    دفاع همه جای دنیا مقدس است، سربازانی که از سرزمینشان دفاع می‌کنند، از چیزهایی که دوست دارند دفاع می‌کنند همه جای جهان محترم هستند. بنابراین همه ارزش‌های مربوط به دفاع در همه جای دنیا قابل احترام است، در ایران این احترام باید بیشتر باشد چون ما جنگ سختی داشتیم. جوانان آن روزگار اگر این دفاع برایشان مقدس نبود یعنی دفاع از انقلاب، دفاع از این آب و خاک و… ما به اینجا نمی‌توانستیم برسیم، هیچ ملتی جلوی جنگی که صدام راه انداخت نمی‌توانست بایستد جز ملت ایران! هیچ کسی توانایی فرماندهی این جنگ را غیر از امام خمینی(ره) نداشت.

    بنابراین دفاع مقدس برای کشورهای دیگری که در جنگ‌ها از خودشان دفاع می‌کنند برای آنها هم مقدس است و مختص ما ایرانی‌ها نیست. هر کشوری با مختصات آئینی و دینی خود از مرز و آب و خاکش دفاع می کند و در ادامه نسبت به این دفاع ارزش و احترام قائل است. شاید هیچ جای دنیا به اندازه ایران به سرباز زمان جنگ بی‌احترامی نشود! اینکه نتوانستیم آن سرباز را نشان بدهیم و دفاع او را در دامنه تبلیغ بردیم یعنی برای او فرقی با یک کالا قائل نشدیم و این افسوس فراوان دارد.

    کد ویدیو

     در بین آثار موجود بهترین روایت نوشته‌شده از جنگ در ایران کدام است؟

    کتاب‌های زیادی در این باره نوشته شده است، ما یک گونه ادبی داریم و آن ادبیات اسارت است که من از همان آغاز جنگ یعنی قبل از اینکه آن مبادله بزرگ تابستان ۶۹ صورت گیرد و اسیران ما برگردند، دو کتاب چاپ کردیم. وقتی به میهن برگشتند باورشان نمی‌شد که روایتشان نوشته شده باشد، گفتند ما فکر کردیم انسان‌های فراموش شده‌ای هستیم. یکی کتاب «اردوگاه موصل ۳» مربوط به خاطرات آقای حمید محمدی بود و یکی هم «رمل‌های تشنه» که روایتی از جعفر ربیعی بود.

     چگونه باید ادبیات دفاع مقدس ایران را جهانی کنیم؟

    یک کتاب وقتی ملی شود، جهانی هم می‌شود.

    تا منظور جایگاه اقبالی است که نسبت به ادبیات و داستان‌های جنگ ایران و عراق در جهان دیده و خوانده شده است.ا که من دیده و شنیده‌ام این جایگاه در سطح بین‌الملل خوب است. به خصوص در کشورهای عربی مثل لبنان که کتاب‌های ما ترجمه می‌شود. کتاب «دا» در دانشگاه راتگرز آمریکا به همت آقای پاول اسپراکمن،‌ نایب‌ رئیس مرکز مطالعات خاورمیانه ترجمه شده است، در دانشگاه کلمبیا شنیدم درباره فرهنگ جبهه ما مشغول کار پژوهشی هستند، فرانسویان به من گفتند یک تُن و نیم کتاب جنگ ایران و عراق برای دانشگاه سوربن تهیه کرده‌ایم. بقیه ملت‌ها می‌خواهند بدانند مردم مثل خودشان در زمان جنگ چطور تحمل می‌کردند؟ چطور تاب آوردند؟ در جنگ پای انسان در میان است. بنابراین ادبیات جنگ همدمی جز انسان ندارد! مخاطب ما مثل خود ما روی این زمین راه می‌رود، برای چه اینقدر قلمبه و سلمبه حرف می‌زنیم؟ ما برای باورپذیری باید به واقعی و ساده‌نویسی کوچ کنیم! یک زمانی اگر کسی قلمبه و سلمبه حرف می‌زد، راجع‌ به او می‌گفتند عجب انسان باسوادی است! ولی امروز این تلقی وجود ندارد. ما باید بفهمیم چه می‌نویسیم، باورپذیر و ساده روایت کنیم تا خوانده شویم.

    جنگ چیزی نیست که تلویزیون نشان می‌دهد!

    کد ویدیو

     توصیه شما به نویسندگان جوان برای نوشتن روایت خواندنی‌ از جنگ چیست؟

    ساده‌نویسی کنند، فقط ساده بنویسند و اگر می‌توانند از تکنیک‌های ساده داستان‌نویسی هم استفاده کنند، یکی از کارهای تکنیکی در این زمینه این است که بتوانیم خواننده را غافلگیر کنیم، خواننده دوست دارد غافلگیر شود. ذهن ما پر از دستور زبان قراردادی رسانه‌ای است! باید حرف خودمان را بزنیم و بدون در نظر داشتن قراردادهایی که ما را وارد کلیشه‌های مرسوم نوشتن می‌کند. باید توجه کنیم ساده‌نویسی با سطحی‌نویسی فرق می‌کند، بعضی‌ها تفاوت این دو را نمی‌دانند.

    کد ویدیو

    مدیران بی‌ایده را دوست ندارم، بنابراین این‌گونه هم نیستم، دوست دارم ایده داشته باشم، از روزی که به دفتر ادبیات و هنر آمده‌ام تا الان که روبروی همدیگر صحبت می‌کنیم همچنان با ایده کار می‌کنم، الان در حال انتشار کتابی هستیم که خاطرات فرار اسیران عراقی از اردوگاه‌های ایران را روایت می‌کند، برای این کار رفته‌ایم و این افراد را پیدا و گفت‌وگو کرده‌ایم. ما باید ایده داشته باشیم خیلی از مدیران ما این‌طور نیستند، نه اینکه نخواهند کار کنند، دلشان می‌خواهد کار کنند، ولی ایده ندارند، نمی‌دانند باید چه کاری کنند! ایده داشته باشند، ایده اشتغال ایجاد می‌کند، ایده تازگی و نوآوری می‌آورد. باید در کارم تحول داشته باشم، قرار نیست امروز یک اتاق به من بدهند و ۱۰ سال دیگر همین اتاق را تحویل بگیرند!

    ثبت دیدگاه

    • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در وب منتشر خواهد شد.
    • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
    • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.