۳۶۵ روز در صحبت قرآن، نوشته استاد حسین محیالدین الهی قمشهای، کتاب چهارم از مجموعه کتابهای جوانان و فرهنگ جهانی است. این مجموعه با هدف شناساندن فرهنگ و ادبیات به جوانان اولین بار سال ۱۳۹۰ به همت نشر سخن تدوین و منتشر شده است.
کتاب «۳۶۵ روز در صحبت قرآن» ۳۶۵ قطعه کوتاه و بلند از قرآن برای آشنایی جوانان با تعلیمات فراگیر قرآن انتخاب شده و کوشش شده است که این گنجینه تصویری از ابعاد گوناگون کلام آسمانی برای مخاطب ترسیم کند.
این کتاب، تفسیر در معنی اصطلاحی کلمه مانند تفاسیری چون کشاف و مجمع البیان و امثال آن نیست، بلکه بیشتر انعکاسی از کتاب وحی در ادب عرفانی فارسی و اسلامی است و نگاهی دارد به قرآن از دیدگاه ادبی، زیباشناسی و اخلاقی، اجتماعی و عرفانی.
به منظور بهرهمندی مخاطبان خود از این گنجینه قرآنی و ادبی اقدام به انتشار قطعههایی از کتاب «در صحبت قرآن» کرده است. دویست و پنجاهمین قسمت از تحفه این کتاب با عنوان «در بیان عذاب سخت قیامت بر حریصان حقگریز» تقدیم مخاطبان گرامی میشود.
يُبَصَّرُونَهُمْ يَوَدُّ الْمُجْرِمُ لَوْ يَفْتَدِي مِنْ عَذَابِ يَوْمِئِذٍ بِبَنِيهِ ﴿۱۱﴾
وَصَاحِبَتِهِ وَأَخِيهِ ﴿۱۲﴾
وَفَصِيلَتِهِ الَّتِي تُؤْوِيهِ ﴿۱۳﴾
وَمَنْ فِي الْأَرْضِ جَمِيعًا ثُمَّ يُنْجِيهِ ﴿۱۴﴾
كَلَّا إِنَّهَا لَظَى ﴿۱۵﴾
نَزَّاعَةً لِلشَّوَى ﴿۱۶﴾
تَدْعُو مَنْ أَدْبَرَ وَتَوَلَّى ﴿۱۷﴾
وَجَمَعَ فَأَوْعَى ﴿۱۸﴾( معارج)
(و چون عذاب جهنم را به کافران نشان دهند) آن روز کافر بدکار آرزو کند که ای کاش توانستی فرزندان خود را فدیه دهد و از عذاب برهد(۱۱) و (اگر بپذیرند) همسرش و برادرش را(۱۲) و نیز قبیلهاش را که پیوسته در حمایت آن بوده است (۱۳) و جمیع مردمان زمین را فدا کند تا از آن عذاب برهد(۱۴) هرگز از آن عذاب نخواهد رست و آن آتش بر او شعلهور خواهد شد(۱۵) پوست او را پاک بسوزاند (۱۶) آن آتش کسانی را فرا میخواند که به حق و حقیقت پشت کردند و از فرمان خدا روی گرداندند(۱۷) و به جمع مال و ذخیره آن پرداختند(۱۸).
اینجا حکایت عذاب سخت مجرمان را با هیبتی تمام میشنویم که از سختی آن، مجرم آرزو میکند که اگر فدیه پذیرفته شود فرزندانش را فدا کند تا از آن عذاب برهد و همسر و برادرش را نیز حاضر است در این راه فدیه دهد و نیز قبیلهاش را و بالاخره آماده است تمامی مردم جهان را در آتش بیندازد و خود از این عذاب برهد و البته فدیهای پذیرفته نخواهد شد. فردای قیامت فدیه نمیپذیرند و از آن آتش گریزی نیست اما اینجا تا فرصت باقی است کاری میتوان کرد.
گر امروز آتش شهوت بکشی بیگمان رستی
وگرنه تف این آتش تو را دوزخ شود فردا (سنایی)
بلکه آن آتش در جان او خواهد افتاد یا از جان او شعلهور خواهد شد و پوست او را بر خواهد کشید زیرا او همه پوست است بدون مغز و البته آتش را کاری با مغز و معنی نخواهد بود.
در عین حال در این آیات اشارهای هست به ماهیت مجرم که انسانی خودخواه است، چندان که حاضر است همه خلق خدا را در آتش افکند تا خود خلاصی یابد و اصلا جُرم او همین خودخواهی اوست که هیچ سختی را برای خود نمیخواهد و برای رسیدن به آرزوها و مطلوبات خود زن و فرزند و قوم و بیگانه را به رنج میافکند چنان که اینک در جهان هر سو مشاهده میشود که چگونه انسانها برای نیل به درهم و دینار و سود و بهره بسیار به جنگافروزی و در آتش افکندن اقوام و ملل دیگر اقدام میکنند. در مقابل این انسانهای خودخواه حضرت مسیح قرار دارد که برای رهانیدن مردمان از رنج، خود صلیب محنت را پذیرا میشود و مسیح صفتانی پیوسته در عالم هستند که خود را برای راحتی دیگران به رنج میافکنند چنانکه در سخنان حضرت امیر در خطبه همام در اوصاف اهل تقوا آمده است:
«نفسه منه فی عناء و الناس منه فی راحه»
نفس خود را به رنج میافکند تا مردمان از او در آسایش باشند
خدا را بر آن بنده بخشایش است
که خلق از وجودش در آسایش است (سعدی)
رنج مشو راحت رنجور باش
ساعتی از محتشمی دور باش (نظامی، مخزن الاسرار)
عمر به خشنودی دلها گذار
تا ز تو خشنود شود کردگار
دردستانی کن و درماندهی
تات رسانند به فرماندهی
گرم شو از مهر و ز کین سرد باش
چون مه و خورشید جوانمرد باش
رنج خود و راحت یاران طلب
سایه خورشید سواران طلب (نظامی، مخزن الاسرار)
یعنی در زیر آفتاب بایست و سایه خود را بر سرِ رنجوران آفتاب زده بیفکن.
حکایت کنند که مردی مهربان و نیکخواه پیوسته دعا میکرد خدایا هر که گناه میکند بار آن را بر دوش من گذار. او را گفتند: چگونه جرات این دعا داری و اگر مستجاب شود با چنین بار سنگینی چه خواهی کرد؟ گفت: «اگر مستجاب شود روز قیامت خواهم گفت پروردگارا چون بار همه گناهان بر دوش من است هیچ بندهای را گناهی نیست. همه را به بهشت بر. آنگاه من با تو سخنی دارم. وقتی خداوند همه بندگان را به بهشت برد و در بهشت بسته شد با او خواهم گفت ای خدا من، اینک بنگر من هستم و تو. خود انصاف بده که آیا میارزد چنین دستگاه عظیم جهنم و این همه مالکان دوزخ و مامورین عذاب را برای من ناچیز و ضعیف به کارگیری؟ مرا نیز ببخش و جهنم را تعطیل کن»
چنین مردمی هستند که در دلشان همه را بهشتی میخواهند اگر چه به قیمت باری باشد که بر دوش خود نهند. عارف دیگر گفته است که دوزخ را از من پر کنید که جایی برای دیگران نماند:
چه بودی که دوزخ ز من پر شدی
مگر دیگران را رهایی بُدی (سعدی)
ثبت دیدگاه