نشست «دانشگاه برای ایران امروز چه کرده است» و همچنین رونمایی از دو جلد کتاب با عناوین «استادانِ استادان چه کردند؟(تاریخ دارالمعلمین و دانشسرای عالی)» و «تاریخ هشتاد ساله دانشکده فنی دانشگاه تهران» نوشته مقصود فراستخواه، امروز شنبه ۲۱ اسفندماه از سوی خانه اندیشمندان علوم انسانی برگزار شد.
محمدباقر ساروخانی، استاد جامعهشناسی دانشگاه تهران در این نشست به سخنرانی پرداخت که در ادامه میخوانید:
تشکیل دارالفنون آغازی برای شکل گیری نهاد علم در ایران بود تا دانشگاههای جدید ایجاد شده و پیوند ما را با جهان فراهم کنند و تکنیکهای جدید در ایران تولید شد. این پروژه معتبری بود اما با کمال تاسف ناکام ماند بنابراین میتوانیم بگوییم تاریخ دانش در ایران عقیم ماند اما باید تلاشهای خود را انجام و راه را ادامه دهیم و بپذیریم راهی غیر از دانشاندوزی برای توسعه پایدار وجود ندارد و مدیریتهای سلیقهای و گذرا، هرگز ما را به استراتژی توسعه نمیرساند.
دلایل اهمیت توجه به علم
علم، ما را به قافله جهان مرتبط میکند و چراغ راه ماست. جامعهای که حرکت نمیکند و ایستاست از قافله علم عقب میماند. ما سالهای سال و قرنها، جامعهای داشتهایم که حرکات آنها بسیار اندک بوده اما دنیای جدید این را نمیپذیرد چراکه دنیای جدید، دنیایی پرتحرک و پرالتهاب است و امروز و دیروز آن و چه بسا این ساعت و ساعت دیگر آن متفاوت است. متأسفانه جوامعی از قافله باز میمانند و غریبه زمانه خودشان میشوند بنابراین وقتی چنین جهانی پرتکاپور و فعال و سریعالحرکت داریم، اگر علم نداشته باشیم، خیلی زود در چاه میافتیم.
دانش قرآنی هم لزوم توجه به علوم جدید را برای ما مورد تأکید قرار داده است. پیامبر اسلام تأکید کرده است: «اطلُبوا العِلمَ مِنَ المَهدِ إلَى اللَّحْدِ» چنین دیدگاههایی در اندیشههای اسلامی از ابتدا وجود داشته است بنابراین قرآن و اسلام، جهانیت علم را پذیرفتهاند. به نظرم جامعه علمی و مدیریت علمی کشور باید این موارد را به میزان زیادی مورد توجه قرار دهد. آقای دکتر فراستخواه، کار بسیار درستی کردهاند که نام این استادان و بزرگان را آوردهاند تا ما به گذشتگان خود فکر کنیم و یاد آنها را در ذهن داشته باشیم چون نور و روشنایی را به کشور آورده و راه را برای همه ما بازکردهاند.
اهمیت جدایی علم از سیاست
کاری که ما باید انجام دهیم تا پروژه دانشگاه را بسط داده و کیفی کنیم، این است که دانش را از سیاست جدا کنیم. عالِم و سیاستمدار، دو انسان متفاوت هستند. نباید خدای ناکرده، دانشگاه به سیاستزدگی دچار شود چراکه تبعات خوبی در پی ندارد. شیخ بهایی هم در کشکول به خصوصیات عالم اشاره میکند که از جمله آنها کنجکاوی، استقامت، پیگیری، استغراق یا غرق شدنِ در کار است.
عالِم کسی است که غرق در کار دانش میشود. انسانهای عادی به خیلی از چیزها همانند خانه و ماشین خوشحال میشوند اما عالِم در حد کفاف به این مسائل نگاه میکند و او از کار خود لذت میبرد. همیشه به دانشجویان میگویم اگر غرق در کار نشوید، سنگینی زمان را حس میکنید و کار شما به نتیجه نمیرسد اما اگر در کار غرق شوید هرگز خسته نخواهید شد.
دانشمند، نقدپذیر است یعنی هر اندیشه تازهای ولو اینکه روی دیوار نوشته شده باشد را میپذیرد. ما استادان بزرگی در طول تاریخ علمی کشور داشتهایم و سپاسگزار آنها هستیم، چون میدانیم سختیهای زیادی را پشت سر گذاشتهاند تا اینکه راه را برای ما هموار کردهاند و امروزه هزاران نفر دیگر میتوانند در مسیری که آنها هموار کردهاند حرکت کنند.
معتقدم باید روی پروژه کلان و خرد دانشگاه فکر کنیم. ما پروژه دانشگاه را شروع کردیم و الان هم دانشگاههای زیاد و اساتید و دانشجویان بسیاری داریم اما آیا اینها به معنای واقعی کلمه دانشگاه هستند و آیا بُعد کیفی دارند و میتوانند مشکلات خُرد و کلان کشور را برطرف کنند؟. اینها مسائلی هستند که باید حل کنیم تا دانشگاه بتواند به رسالتهای مهم خود در کشور جامعه عمل بپوشاند.
آینده شهروندان ایرانی وابسته به علم است
همچنین مقصود فراستخواه، استاد مؤسسه پژوهش و برنامهریزی آموزش عالی در این مراسم به سخنرانی پرداخت که در ادامه میخوانید:
مطالعات علمِ آموزش عالی و مطالعات دانشگاه، برنامه پژوهشی بسیار مسئلهمندی برای جامعه جهانی است و دلایل زیادی هم برای چنین کاری وجود دارد؛ یکی از دلایل این است که علم و دانشگاه، بخشی از طرحِ معاصر شدن ایران و همراهی ایران با تحولات جهانی است. طرح تجدد و تمدن ایرانی اگر چند پروژه مهم داشته باشد، یکی از پروژههای مهم آن، پروژه علم مدرن و دانشگاه است و این نشاندهنده اهمیت مطالعات علم در ایران است. به طور خلاصه منافع حال و آتی همه جامعه ایران وابسته به اثربخشی نهاد علم و دانشگاه است و برای همین، واجد ارزش مطالعه کردن است.
آینده هر شهروند ایرانی موکول به این است که عملکرد علم در این سرزمین چگونه باشد. دلیل دیگر اینکه مطالعه علم و دانشگاه، اقدامی راهبردی است چراکه نهاد علم، ما به ازای جمعیت شناختی زیادی در ایران دارد و طبق آماری که بنده دارم از هر صد نفر در ایران چهار نفر دانشجو هستند. همین الان ۲۵۰ هزار دانشجوی دکتری و ۵۰۰ هزار دانشجوی ارشد و ۱۴ تا ۱۵ میلیون تحصیل کرده ایرانی داریم، پس علم، شغلِ بخش زیادی از جمعیت ایران هم محسوب میشود و متغیر بزرگی برای منافع ملی و خیر عمومی در حال و آینده کشور است.
کارکردهای روایت
دلیل دیگر این است که شرکای علم در ایران، فقط چگالی جمعیت شناختی سادهای ندارند بلکه جمعیتی خاص و تعیین کننده هستند. همه کسانی که با نهاد علم درگیر هستند و کار و حرفه آنها ناشی از علم است، نوعاً از طبقات متوسط کشور هستند. بنابراین جمعیتی که با علم درگیر است، حساسیتهای خاص طبقه متوسط همانند سبک زندگی، ارتباطات، جهانیت، میل بالای مشارکت در جامعه، حساسیت سیاسی، استدلال حرفهای، فردیت و امثالهم را دارد.
دلیل دیگر، نیاز ما به هدایت از سوی دانشگاه است که هم ایرانی و هم جهانی باشد. جامعه ما به لحاظ تاریخ طولانی و حافظه تمدنی، جامعهای است که هم خاطره و هم رؤیا دارد. یعنی از یک سو افرادی نظیر ابوریحان بیرونی و مسعودی دارد و در سوی دیگر آمده است اگر علم در ثریا هم باشد، مردانی از سرزمین پارس به آن دست پیدا میکنند. بنابراین چیزی که ما کم داریم، روایت است لذا ما نیازمند روایتی از دانشگاه هستیم. ما یک قرن است که دانشگاه داریم اما هنوز فلسفه دانشگاه را توسعه ندادهایم و علتش این است که روایتهای غنی از دانشگاه ایرانی نداریم.
کارکرد روایت این است که اطلاعات پراکنده را تبدیل به یک آگاهی مؤثر و روایی میکند که ارزشِ شناختی و تفکری دارد. روایت به ما یک حکمت دورانی و ذخیره معنایی میدهد، خرد اجتماعی ما را به سطحِ عقل فعال میرساند و صورتهای خیالی از دانشگاه را به درک جزء به جزء و با یک خط داستانی با همه جزئیات آن ارتباط میدهد لذا ما نیازمند روایت دانشگاه هستیم. به همین دلیل بنده از نیمه دوم دهه ۷۰ سعی کردهام در زمینه ساخته شدن روایت دانشگاه در تجربه معاصر ایرانی فعالیت کنم و نتیجه آن هم این دو کتاب است.
ثبت دیدگاه