حدیث روز
امام علی (ع) می فرماید : هر کس از خود بدگویی و انتقاد کند٬ خود را اصلاح کرده و هر کس خودستایی نماید٬ پس به تحقیق خویش را تباه نموده است.

×
  • اوقات شرعی

  • آیت‌الله مصباح از گفتن نمی‌دانم ابایی نداشت
    شناسه : 4148
    5
    عضو هیئت علمی موسسه آموزشی پژوهشی امام خمینی(ره) با اشاره به تواضع و فروتنی آیت‌الله مصباح گفت: وقتی از ایشان سوال می‌پرسیدم و نمی‌دانست، صریحا می‌گفت نمی‌دانم و از فلانی بپرسید چراکه در این موضوع از من بیشتر خوانده است.
    ارسال توسط :
    پ
    پ

    مراسم بزرگداشت علامه مصباح یزدی، امروز ششم دی‌ماه، به همت گروه معارف اسلامی دانشگاه صداوسیما برگزار شد. در ادامه متن سخنان محمد لگنهاوزن، عضو هیئت علمی موسسه آموزشی پژوهشی امام خمینی(ره) در این مراسم را می‌خوانید؛

    هر بار که با آقای مصباح بحث می‌کردیم، می‌دیدم که ایشان نشاط پیدا می‌کند و نور در چشمش جاری می‌شود و دوست داشت به مسائل پاسخ دهد. هر زمان که اینطور می‌شد، احساس عذاب وجدان من هم که مزاحم ایشان می‌شدم، کمتر می‌شد و متوجه می‌شدم فلسفیدن برای ایشان یک اکسیر بود. ایشان همیشه نسبت به من مانند یک همکار رفتار می‌کرد و هیچ وقت اجازه نداد که من از ایشان تشکر کنم. بحث‌هایی که با ایشان داشتیم نیز اینطور نبود که مانند مناقشه شود بلکه هدف ما این بود که مسائلی که مورد بحث بود را بفهمیم. البته ایشان برهان و دلیل خود را برای دفاع از دیدگاهش می‌آورد و من هم این کار را می‌کردم و گاهی اوقات بحث‌های ما بسیار پر هیجان بود اما هیچ‌وقت کمترین نوع عصبانیت در ایشان دیده نمی‌شد. معمولا فلاسفه زود عصبانی می‌شوند و باهم مجادله می‌کنند اما مرحوم مصباح اینطور نبود و یک نوع احترام متقابل و ابراز علاقه به کار عقلی در ایشان وجود داشت.

    آیت‌الله مصباح از گفتن نمی‌دانم ابایی نداشت

    نکته دیگر در باب تواضع ایشان است. وقتی سؤال می‌پرسیدم و نمی‌دانست صریحا می‌گفت نمی‌دانم و از فلانی بپرسید؛ چراکه در این موضوع از من بیشتر خوانده است. گاهی اوقات هم که در مورد فلسفه در یونان باستان بحث می‌کردیم، ایشان چند بار به من تذکر داد که من یونانی نمی‌دانم و نمی‌توانم با قطعیت قضاوت کنم که آن‌ها چه گفته‌اند. می‌گفت من اگر می‌گویم ارسطو فلان چیز را گفت، چون در سنت اسلامی در مورد ارسطو این حرف‌ها را می‌زنند اما از حقیقت اطلاع ندارم. وقتی که در مورد فلسفه غرب مدرن صحبت کردیم، ایشان گفت که اختلاف نظر در میان تفسیرها از اروپای مدرن محل قضاوت من نیست.

    گاهی اوقات هم که مسئله‌ای می‌گفتم که ایشان با آن‌ها آشنا نبود اما برایشان جالب بود به من می‌گفت حتما باید به دانشجویانتان بگویید که در این زمینه تحقیق کنند زیرا این موضوع به درد می‌خورد و باید بیشتر با آن آشنا شویم.

    تأکید آیت‌الله مصباح بر منطق

    نکته دیگر اینکه یکی از وجوه بسیار بسیار مهم در بحث‌هایی که پیرامون امور فلسفی داشتیم، تأکید ایشان به منطق بود. منطق برای ایشان بسیار بسیار با اهمیت بود. هم برای روشن کردن مطالب و هم برای تحریر کردن و برهان آوردن؛ ایشان برای مطلبی که می‌خواست دفاع کند از منطق استفاده می‌کرد. همچنین برای اینکه از مطالب یک نظمی ایجاد کند نیز به منطق رجوع می‌کرد. ایشان چندین بار تأکید کرد که ما باید تعابیری که استفاده می‌کنیم، روشن باشد. خیلی اوقات پیش می‌آمد که ایشان می‌گفت خیلی از اختلاف‌ها در مسائل فلسفی ریشه در این دارند که مطالب به خوبی تعریف نشده است و به خاطر این ابهامات، دیدگاه‌های مختلف به وجود می‌آید. هر بار که من دیدگاه یکی از فلاسفه غرب در یک موضوع را توضیح دادم و یا در مورد آن بحث کردم، ایشان غالبا می‌پرسید که آن‌ها چه برهانی دارند تا این نظریه را اثبات کنند و ایشان هم فکر منطقی‌شان بسیار قوی بود و می‌توانست به خوبی مطالب را تحلیل کند و بین ادعاها، ارتباط منطقی برقرار می‌کرد و خیلی سریع هم می‌توانست بفهمد نقطه ضعف در یک سیر فکری کجا است.

    آقای مصباح خیلی دغدغه داشت که باید فکرهای ما نظام‌مند شود. ملاصدرا و ابن سینا در فلسفه اسلامی برای ایشان یک چارچوبی درست کرد، در حالی که ایشان هیچ کدام را کاملا قبول نکرد اما اینها به آقای مصباح یک چارچوب فکری داد و باعث شد سعی کند دیدگاه‌های جدید را بر همان اساس سامان دهد که به نظر بنده این خیلی به نظام‌مند شدن فکرشان کمک کرد.

    نکته دیگر اینکه فلسفه گاهی برای مردم خسته‌کننده و خشک است اما بحث‌های ایشان هیچ وقت اینطور نبود و سرد و خشک نمی‌شد، بلکه همیشه یک علاقه خاصی به این موضوعات نشان می‌داد. گاهی اوقات هم در باب موضوعات دیگر نیز بحث می‌کردیم که مربوط به الهیات و کلام می‌شد؛ مخصوصا در مورد ادیان دیگر نیز بحث می‌کردیم و از این حیث خاطرات سفرهای خود به غرب را تعریف می‌کرد، مخصوصاً از جلساتی که با مسیحیان داشت، تعریف می‌کرد و این برایشان بسیار جالب بود.

    تواضع در عین عالم بودن

    در مورد شخصیت ایشان نکته دیگر این است که در حالی که ایشان خیلی فیلسوف بزرگی بود و کارهای علمی‌اش نیز درجه بالا است، اما خیلی اوقات حاضر بود که شوخی هم بکند و بسیار راحت و بی‌تکلف بود. یک داستانی را ایشان چندین بار تعریف کرد و آن اینکه می‌گفت در یکی از شب‌های تابستان من در آمریکا بودم و گویا رسم بود در آن شب، جشنی بگیرند. در جاده با چند نفر ایرانی بودیم. یک ماشین آمد که چند جوان در آن حضور داشتند. آن‌ها به ما اشاره کردند و من نمی‌دانستم که قضیه چیست. راننده به آن‌ها می‌گفت بروند و مزاحم نشوند اما مدام آن‌ها به کنار ما آمدند و بالاخره به راننده گفتم که بایستید تا ببینیم چه می‌خواهند. به کنار جاده رفتیم و یکی از این دخترها بیرون آمد و به کنار ماشین ما آمد. گف شما ایرانی هستید؟ گفتیم بله. گفت ما شنیده‌ایم که در ایران زلزله آمده است و فقط می‌خواستیم با شما همدلی داشته باشیم و فقط ابراز تأسف کنیم. به قدری این قضیه برای آیت‌الله مصباح جالب بود که در این شب که مردم فقط جشن می‌گیرند اما این آدم اینطور فکر می‌کند. یعنی می‌گفت یک جرقه الهی در انسان هست که حتی در این فضا کسی حاضر است زحمت بکشد و بگوید از اینکه اتفاق بدی افتاده است، ما هم ناراحت و متأسف هستیم.

    در پایان هم اشاره کنم که یکی از موضوعات علمی که در موردش بحث کردیم، مسئله حرکت جوهری ملاصدرا بود. این مسئله، مسئله سختی است. من به خاطر دارم وقتی مسلمان شدم و خواستم فلسفه اسلامی بخوانم، شنیدم که ملاصدرا حرکت جوهری را مطرح کرده است و وقتی خواندم متوجه آن نشدم. برای من حرکت در جوهر معنا نداشت. یعنی معتقد بودم که جوهر فقط کون و فساد دارد ولی حرکت جوهری نداریم. دیدگاهی که ملاصدرا داشت، این بود که هر بار یک تغییر در شیء پیدا می‌شود، در خود جوهر آن شیء، یک تغییر و حرکتی هست. برخی دانشمندان می‌گویند شاید دیدگاه ملاصدرا در اندیشه هراکلیتوس ریشه داشته باشد اما آیت‌الله مصباح دیدگاه دیگری داشت. ایشان به فکر ملاصدرا در این موضوع نقدی داشت و وقتی مهمان خارجی هم می‌آمد، می‌گفت اگر ملاصدرا این حرف را زده است باید به این حرف به نحو دیگری نگاه کنیم. ایشان می‌گفت یک نوع حرکت ثابت است که صعود و افول ندارد، اما در این حرکت ثابت، حرکت صعودی و افولی هم می‌تواند پیدا کند. نقد ایشان به ملاصدرا این بود که نظریه ایشان خیلی روشن نشد.

    بنده هم توصیه می‌کنم دانشجویان و اساتید که به موضوع حرکت جوهری ملاصدرا علاقه دارند به پروکلس، یکی از فلاسفه نوافلاطونی مراجعه کنند. خیلی از نکات که در آثارش پیدا می‌شود، مقدمه رسیدن به نظریه ملاصدرا در زمینه حرکت جوهری است.

    ثبت دیدگاه

    • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در وب منتشر خواهد شد.
    • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
    • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.