حقیقت این است که هرگاه به قرآن از زوایاى مختلف بنگریم از هر دریچه یکى از چهرهها و جهات اعجاز آن آشکار مىشود که شامل فصاحت و بلاغت، شیرینى و کشش فوقالعاده و جاذبه عجیب الفاظ و مفاهیم، ارائه محتواى عالى از هر نظر، مخصوصاً عقائد خالى از هرگونه خرافات، معجزات علمى: یعنى پرده برداشتن از روى مسائلى که انسان تا آن زمان به آن دست نیافته بود، پیشگویى صریح و دقیق از پارهاى از مسائل آینده (اخبار غیبى قرآن) و عدم تضاد، اختلاف و پراکندهگویى است.
بحث درباره همه این مسائل پنجگانه بسیار دامنهدار است، اما ما گوشه جالبى از آن را مورد بررسى قرار مىدهیم. مىدانیم هر سخن داراى دو جنبه است: «الفاظ» و «محتوى». هرگاه الفاظ و کلمات زیبا، شایسته و داراى انسجام و پیوند لازم و خالى از پیچیدگى بوده باشد و نیز جملهبندىها معنى و مراد را بهطور کامل و بهصورتى دلنشین و پرجاذبه پیاده کند آن کلام را فصیح و بلیغ مىگویند.
قرآن درست داراى این دو ویژگى در حد اعلى است، بهطورىکه تاکنون کسى نتوانسته است آیات و سورههایى با این کشش و جاذبه و شیرینى و آهنگ زیبا بیاورد. در تاریخ اسلام بسیار دیده شده که افرادى خشن و پرخاشگر همین که خدمت پیامبر اسلام(ص) مىرسیدند و آیات قرآن را مىشنیدند، یکباره تغییر مسیر داده و نور اسلام در قلبهایشان درخشیدن مىگرفت، این بهخوبى نشان مىدهد که جاذبه قرآن و فصاحت و بلاغت آن معجزه است.
هم اکنون تمام کسانى که با ادبیات عرب آشنا هستند هرقدر قرآن را مىخوانند و تکرار مىکنند بیشتر لذت مىبرند که سیر و خسته نمىشوند. تعبیرات قرآن کریم بسیار دقیق و حسابشده، توأم با عفت بیان و متانت و در عین حال صریح و گویا و در مورد لزوم قاطع و کوبنده است. ذکر این نکته لازم است که عرب در آن عصر از نظر ادبیات، زبانى بسیار پیشرفته داشت و نمونههاى اشعار عصر جاهلیت، هماکنون از بهترین نمونههاى اشعار عرب محسوب مىشود.
معروف است همه ساله گروهى از بزرگترین ادباى حجاز جمع مىشدند و عالىترین نمونههاى شعر خود را در بازار عکاظ که یک مرکز «تجارتى، ادبى» بود ارائه مىدادند و بهترین آنها بهعنوان «شعر سال» برگزیده مىشد، و آنرا مىنوشتند و در خانه کعبه آویزان مىکردند که در عصر ظهور پیامبر(ص) هفت نمونه از آن به نام «معلقات سبع» وجود داشت.
اما بعد از نزول قرآن آنها را چنان بىرنگ در برابر فصاحت و بلاغت آن یافتند که یکى را پس از دیگرى از آنجا بیرون آورده و به طاق فراموشى زدند. مفسران قرآن در آیات مختلف به ریزهکارىهاى عجیب آیات تا آنجا که در توان داشتند اشاره کردهاند و شما مىتوانید با مراجعه به آنها به حقیقت آنچه در بالا گفتیم آشناتر شوید(۱).
آشنایى با قرآن نشان مىدهد که این گفته پیامبر اسلام(ص) کمترین اغراقى ندارد که فرمود: «ظاهره انیق و باطنه عمیق لا تحصى عجائبه و لا تبلى غرائبه» «قرآن ظاهرش آراسته و زیبا و باطنش ژرف و عمیق است. شگفتىهاى قرآن به شماره در نمىآید و عجائب قرآن هرگز کهنه نمىشود»(۲).
امیرمؤمنان امام على(ع)، بزرگترین شاگرد مکتب قرآن و پیامبر اسلام(ص) نیز در نهجالبلاغه در همین زمینه میفرمایند: «فیه ربیع القلب و ینابیع العلم و ما للقلب جلاء غیره» «بهار دلها در قرآن است و چشمههاى دانش از آن مىجوشد و براى قلب و جان آدمى صیقلى برتر از آن نیست»(۳ و ۴).
در حديثى از امام على بن موسى الرضا(ع) كه در مورد تناسب معجزات پيامبران با علوم و هنرهاى پيشرفته عصر خود وارد شده است مىخوانيم: «هنگامى كه خداوند موسى(ع) را مبعوث كرد، سحر و ساحرى بر اهل آن سامان غلبه داشت، لذا خداوند چيزى از سوى خود براى آنها فرستاد، كه در قدرت آنها نبود و سحرشان را باطل كرد و حجّت را تمام نمود، و عيسى(ع) را هنگامى مبعوث كرد كه بيمارىهاى صعبالعلاج آشكار شده بود و مردم نيازمند به طبيب بودند. به همين دليل خداوند از جانب خود چيزى فرستاد كه نزد آنها نبود، كه مردگان را براى آنها زنده مىكرد، و كور مادرزاد و مبتلايان به بيمارى غير قابل علاج پيسى را به فرمان خدا بهبودى مىبخشيد، و حجّت را به وسيله آن بر آنها تمام كرد، و خداوند محمد(ص) را در وقتى مبعوث كرد كه در آن عصر خطبهها و سخنان(دلنشين و فصيح و بليغ) بر اهل آن عصر غالب بود، (راوى مى گويد گمان مىكنم امام به شعر نيز اشاره كرد)؛ خداوند از سوى خود مواعظ و حكمتهايى (در بالاترين حدّ فصاحت و بلاغت) فرستاد، كه سخنان آنها را باطل كرد و حجّت را با آن تمام نمود»(۵)
يكى از ظرافتهاى فصاحت و بلاغت، پرهيز از زيادى الفاظ و رعايت اختصار در عين مفهوم بودن عبارات و بيان تمام مقصود است؛ و به اصطلاح معروف در يك فراز فصيح بايد «ايجاز مُخل» و «اطناب مُمل» ترک شود. اين معنا در حد اعلا در آيات قرآن رعايت شده، و گاهى يک داستان بزرگ را در يک آيه، كه هر جمله از آن گوياى فراز وسيعى از آن داستان است، بيان مىكند كه نمونههاى زيادى در قرآن، از آن به چشم مىخورد.
آيه معروف «وَقِيلَ يَا أَرْضُ ابْلَعِي مَاءَكِ وَيَا سَمَاءُ أَقْلِعِي وَغِيضَ الْمَاءُ وَقُضِيَ الْأَمْرُ وَاسْتَوَتْ عَلَى الْجُودِيِّ وَقِيلَ بُعْدًا لِلْقَوْمِ الظَّالِمِينَ»«و گفته شد ای زمين آبت را فرو بر، و ای آسمان خودداری كن، و آب فرو نشست و كار پايان يافت و (كشتی) بر (دامنه كوه) جودی پهلو گرفت و (در اين هنگام) گفته شد: دور باد قوم ستمگر»(۶)
آرى، همين آيه است كه ابن مقفع اديب معروف عرب را به زانو در مىآورد، كه طبق وعدهای که با دوستانش داشت مىخواست به معارضه يک چهارم قرآن برخيزد. اما وقتى به اين آيه رسيد دست نگه داشت و خود را كاملاً عاجز و ناتوان ديد؛ زيرا در عين اختصار، ماجراى طوفان نوح(ع) و جزئيات و سرانجام آن را با تعبيرات كوتاه و بسيار پر معنا شرح مىدهد، و به گفته بعضى از محققان، ۲۳ نكته از صنايع ادبى در آن جمع است (از قبيل: استعاره، طباق، مجاز حذف، اشاره، موازنه، جناس، تسهيم يا ارسال، تقسيم، تمثيل، ارداف و …)(۷ و ۸).
منابع:
۱) به تفسیر نمونه در این زمینه مراجعه نمایید
۲) کافى، ج ۲، ص ۵۹۹ – وسائل، ج ۴، ص ۸۲۸.
۳) نهج البلاغه، خطبه ۱۷۶.
۴) پنجاه درس اصول عقائد برای جوانان، آيت الله العظمى ناصر مكارم شيرازى ، مدرسه الامام على بن ابى طالب( ع)، قم،۱۳۷۶ ه. ش، ص ۱۹۱.
۵) عيون الاخبار (طبق نقل تفسير نور الثقلين، جلد ۱، صفحه ۴۳) اين حديث را مرحوم كلينى در كافى، و علامه مجلسى در بحار الانوار نيز نقل كردهاند.
۶) سوره هود، آیه ۴۴
۷) شيوه هاى اعجاز قرآن، صفحه ۵۲.
۸) پيام قرآن، آيت الله العظمى ناصر مكارم شيرازى، دار الكتب الاسلاميه، تهران، ۱۳۸۶ ه. ش، ج ۸، ص ۱۲۱.
ثبت دیدگاه