جلسه اول دوره آموزشی «تحقیق مصاحف کهن (سلسلهکارگاههای آشنایی با نسخهشناسی مخطوطات قرآنی)» امروز شنبه ۲۷ شهریور از سوی انجمن علمی الهیات دانشگاه امام صادق(ع) با همکاری معاونت پژوهشی دانشکده الهیات، معارف اسلامی و ارشاد و مرکز طبع و نشر قرآن کریم و با ارائه حمیدرضا مستفید، پیشکسوت و مدرس قرآن، با موضوع «علم القرائات» برگزار شد.
در ادامه متن سخنان وی را میخوانید؛
علم قرائات دامنه وسیعی دارد، ابتدا راجعبه قرائات صحبت میکنم. گاه حتی در دانشگاهها وقتی از قرائات قرآن صحبت میشود، برخی تصورشان این است که کسی بیاید قرآن را با صوت زیبا تلاوت کند و ابراز تأسف میکنم که این علم مغفول مانده و حتی در میان دانشجویان رشتههای علوم قرآنی چنین تصوری وجود دارد.
در برخی دانشگاههای خارجی قرائات یک گرایش و گاه یک رشته جداگانه است و افرادی تا مقطع دکتری در این رشته به تحصیل میپردازند. در نسخ خطی به وفور دیده میشود که در آنها قرائتی متمایز از قرائتی که ما میخوانیم نوشته شده است و اگر با فایلهای صوتی قراء معروف دنیا آشنا باشید، ممکن است سؤال پیش بیاید که چرا برخی قرائت متفاوتی دارند؟
علت اختلاف در قرائات
برخی از مسلمانان در کشورهای دیگر بعضی کلمات را با قرائتی متفاوت از ما قرائت میکنند. لذا ارتباط این مباحث با نسخهشناسی قرآن روشن میشود و ممکن است عدهای تصور کنند که نسخهشناسی ارتباطی با قرائت قرآن ندارد.
در نماز و در سوره مبارکه حمد هم «مَالِکِ یَوْمِ الدِّین» و هم «مَلِکِ یومِ الدین» خوانده میشود و ما جایزیم که هر دو را بخوانیم و حتی برخی میگویند: «مَلِکِ یوم الدین» ارجحیت دارد. در فتوای مراجع تقلید نیز گفته شده که میتوانیم با قرائات مختلف قرآن و نماز بخوانیم. امروزه در بیشتر کشورهای اسلامی مجازیم که با همین قرائات مختلف، قرآن را بخوانیم. در نسخ خطی نیز چنین مطالبی وجود دارد؛ برای مثال در قرائت حفص «بالغَدَوة» را «بالغُدَوة» مشاهده میکنیم. در سوره مبارکه کهف و در قرائت حفص «ثَمَرٌ» را مشاهده میکنیم اما در قرائت ابوعمر بصری «ثُمَرَ» آمده است. در برخی از نسخ خطی نیز «اَفَلا تَعقِلُونَ» را «اَفَلا یَعقِلُون» آوردهاند.
ممکن است سؤال شود که آیا اختلاف قرائات به معنای تحریف قرآن نیست؟ مستشرقان در زمینه بررسی قرائات نسخ خطی بسیار پیش رفتهاند، اما ما مسلمانان عقب ماندهایم. برای پاسخ به سخنانی که درباره تحریف پیش میآید لازم است به مثالی اشاره کنم؛ برخی از کلمه عصبکُشی و برخی نیز عصبکِشی استفاده میکنند. آیا تحریفی صورت گرفته است یا برخی به علت ناآگاهی این کلمه را به کار بردهاند و اختلافی در قرائت افراد وجود دارد. امیدوارم با این مثال ساده به این شبهه پاسخ داده باشم. در واقع هیچکدام از طرفین اشتباه نکردهاند، بلکه صرفاً قرائت آنها متفاوت است. اگر به مغرب یا سودان بروید «مَلِکِ یوم الدین» میگویند، اما ما که میگوییم «مالک یوم الدین» تحریف تلقی میشود؟
نظر شیعه درباره اختلاف قرائات
بهترین نام برای این مورد اختلاف در قرائت است. در واقع کلمه دست نخورده است اما دو نفر در خواندن آن اختلاف پیدا کردهاند. این اختلافات از قرنها قبل وجود داشته است و خود این مطلب بهترین دلیل برای تحریف نشدن قرآن است، چراکه وقتی از اختلاف در قرائت صحبت میکنیم منظورمان این است که متن واحد است و همانند انجیل نیست که چند شکل داشته باشد و آنها هم قبول دارند که تحریف شده است و بعضی کلمات قرآن در قرائت تفاوت دارد، ولی دست نخورده است.
منشأ این اختلافات چیست؟ دو نظر کلی وجود دارد که یکی نظر شیعه و دیگری نظر اهل سنت است. نظر شیعه این است که این اختلافات ریشه بشری دارد، یعنی به علت اشتباهات انسانها ایجاد شده است. در زمان پیامبر(ص) نیز مسلمانانی از مناطق دیگر به جمع مسلمانان در مکه و مدینه اضافه شدند که به متن دستنخورده قرآن دسترسی داشتند یا گاه با الفاظ متفاوتی آن را قرائت میکردند. این مطلب فقط مربوط به قرائات قرآن نیست و در فقه ما نیز چنین اختلافاتی وجود دارد. این اختلافات طبیعتاً با فاصله گرفتن از عصر نزول بیشتر شده است. در روایت شیعه داریم که قرآن به یک روایت نازل شده اما ناقلان در نقل آن اختلاف کردهاند. ائمه فرمودهاند که به هر کدام از قرائات که میتوانید بخوانید.
نظر اهل سنت درباره اختلاف قرائات
از نظر بسیاری از اهل سنت این اختلافات ریشه وحیانی دارد؛ مثلاً میگویند خداوند یک بار «مالک یوم الدین» و یک بار «ملک یوم الدین» را فرمود. با این تعبیر اهل سنت دیگر اختلاف در قرائت معنایی ندارد و شبهه تحریف نیز به کلی از بین میرود و این کلمات با اذن خداوند از سوی جبرئیل به دو گونه نازل شد و معتقدند که برخی کلمات به چند وجه نازل شدند و پیامبر(ص) تمام این وجوه را خواند و به مردم تعلیم دادند.
برخی از اهل سنت نیز نظری مشابه با شیعه دارند و اختلاف در قرائت را نتیجه خطا و بیدقتی راوی میدانند. در قرون دوم و سوم این نظریه بیشتر معروف بود و به آن به عنوان یک پدیده بشری و اشتباهاتِ زید و امر نگاه میشود، اما از قرون چهارم، پنجم و ششم به بعد، آن نظریه مشهور اهل سنت بیشتر تقویت میشود که اختلاف قرائات ریشه وحیانی دارد و اکنون نظریه برخی از اهل سنت، که مشابه شیعه است، کمرنگ شده و از قرن هفتم به بعد در میان اهل سنت گفته شد که اگر کسی قرائت حمزه را رد کند، منکر آیهای از آیات قرآن شده است.
درباره رواج این قرائات باید گفت از قرن اول این اختلافات شروع و در قرن دوم بسیار پررنگ شد. لذا مردم به افرادی متخصص مراجعه میکردند تا با قرائت صحیح آشنا شوند؛ از جمله این افراد کسانی بودند که در قرون بعدی به قراء سبعه با عشره مشهور شدند. ممکن است سؤال شود که چرا مردم نزد ائمه(ع) نمیرفتند؟ در جواب باید گفت که مشخص نیست چرا ائمه(ع) مردم را به قرائات متعارف در میان سایرین ارجاع میدادند و منع نمیکردند و قصد نداشتند که قرائت اصلی را به مردم یاد دهند؛ حتی میفرمودند همانطور که قرآن را یاد گرفتهاید قرائت کنید.
با گذشت زمان، همانند علم فقه و تفسیر، درباره علم قرائات نیز کتابهای متعددی نوشته شد که یکی از آنها «السبعه فی القرائات» از ابن مجاهد، از علمای قرائات در بغداد، است که قرائت هفت نفر را گردآوری کرد تا بتواند مردم را از سردرگمی بیرون بیاورد و قرائت قراء دیگر عملاً کنار گذاشته شود. همچنین ابن الجزری به قرائات دهگانه اشاره میکند. تا زمان ابن الجزری قرائات سبعه بودند اما وی کتابی با عنوان «النشر فی القرائات العشر» نوشت و سه مورد دیگر را اضافه کرد تا تبدیل به قرائات عشره یا دهگانه شوند و تا امروز نیز رواج دارد.
ثبت دیدگاه