حدیث روز
امام علی (ع) می فرماید : هر کس از خود بدگویی و انتقاد کند٬ خود را اصلاح کرده و هر کس خودستایی نماید٬ پس به تحقیق خویش را تباه نموده است.

×
  • اوقات شرعی

  • سه مشکل دینداری سنتی در عصر مدرن/ فرصت تجربه معنوی از انسان سلب شده است
    شناسه : 4302
    6
    ناصر مهدوی با اشاره به چالش‌های دینداری در عصر مدرن، بیان کرد: فرصت و طاقت برای تجربه‌های معنوی در دوران مدرن بسیار سخت و نیز در پی آن فرصت تجربه معنوی از انسان سلب شده است.
    ارسال توسط :
    پ
    پ

    انسان را نمی‌توان موجودی رهاشده در هستی تصور کرد، بلکه از زمان خلقت انسان تاکنون تحت تدبیر خالق خویش بوده تا در مدت کوتاه عمر راه صحیح را بیابد و با رستگاری در زندگی دنیوی، رستگاری ابدی را تحصیل کند. راه ارتباط انسان‌ها با خداوند، انبیا(ع) بوده‌اند که هر یک آموزه‌هایی را برای قوم خویش آورده‌اند. مهم‌ترین نکته‌ای که انبیا بر آن تأکید کرده‌اند، عبودیت خداوند یا به تعبیر دیگر دعوت به توحید بوده است.

    سلسله انبیا(ع) تا پیامبر اکرم(ص) ادامه یافته و به تصریح قرآن کریم، رسول اکرم(ص) خاتم انبیا است. در زمانی که انبیا حضور داشتند و مردم می‌توانستند به آنها مراجعه کنند، مسائل کلامی، فقهی و … از سوی افراد متصل به وحی پاسخ داده و مشکل کمتری در ساحت دین‌ورزی مردم ایجاد می‌شد. مع‌الوصف پس از رحلت رسول اکرم(ص) و سپری شدن دوران ائمه(ع)، عملاً دسترسی مستقیم به سرچشمه وحی قطع شد و با مسئله‌ای به نام اجتهاد مواجه شدیم.

    به دیگر سخن، در دوران ختم نبوت و پایان عصر معصومین(ع)، تنها آموزه‌های پیشوایان دینی باقی مانده و عالمان دین با بهره‌گیری از این آموزه‌ها، به پرسش‌های دینی انسان‌ها در دوران غیبت پاسخ داده‌اند. به میزانی که از زمان معصومین(ع) فاصله می‌گیریم، اقتضائات فرهنگی و اجتماعی تغییر می‌کند و چه‌بسا در بازخوانی آموزه‌های دینی چالش‌هایی به وجود آید. برخی اندیشمندان که به نسبت اقتضائات روز با آموزه‌های دینی توجه کرده‌اند، کوشیده‌اند که با بازاندیشی در آموزه‌ها، حیات دین را تداوم بخشند.

    به منظور بررسی بیشتر لزوم بازاندیشی در آموزه‌های دینی و چالش‌های دینداری در عصر جدید و در مجموعه پرونده نواندیشی دینی، خبرنگار ایکنا با ناصر مهدوی، دین‌پژوه، به گفت‌وگو پرداخته است که در ادامه بخش نخست آن را می‌خوانید؛

     مسئله نخست ناظر به فاصله‌ای است که میان ما و عصر نزول قرآن وجود دارد. از سویی با چنین فاصله‌ای مواجه هستیم و از دیگر سو بسیاری از قوانین شریعت ناظر به فرهنگ مردم آن زمان شکل گرفته‌اند. به نظر شما عواملی از این دست چه چالش‌هایی را برای دینداری به وجود آورده است؟

    امروزه همه ادیان و تجربه‌های بلند معنوی که از طریق پیامبران به دست آمده‌اند، با چالش‌ها و پرسش‌های جدی و مهمی روبه‌رو هستند. دین همیشه با پرسش و چالش مواجه بوده، اما امروزه این چالش‌ها جدی‌تر شده است. وقتی از دین یا اسلام صحبت می‌کنیم، باید از پیش روشن کنیم که ما می‌توانیم برداشت‌ها و تصاویر گوناگونی از دین داشته باشیم. برخی تلقی‌ها از دین عامیانه است و دین را مجموعه مناسک و آیین و احکام می‌دانند و کسی که احکام را به جا می‌آورد دیندار محسوب می‌شود. در یک سطح بالاتر، دینداری عالمانه و معنوی را داریم که می‌گویند این حجم از احکام و صورت ظاهریِ دین نیست که انسان را دیندار می‌کند، بلکه نوعی تجربه عاشقانه با خداوند و ذیل آن زندگی اخلاقی و رفتار پاکیزه است که آدمی را به عرصه دینداری می‌کشاند.

    پس وقتی می‌گوییم دین با چالش روبه‌روست باید ببینیم کدام تفسیر و تلقی با چالش روبه‌روست. برداشت‌های سنتی از دین، که اسم آن را دینداری و دین‌شناسی عامیانه می‌گذارم، با چالش روبه‌روست؛ یعنی کسانی که سعی می‌کنند صورت ظاهری دین را احیا کنند با چالش‌های جدی‌تر و مهم‌تری روبه‌رو هستند. ضمن اینکه دینداری عاشقانه، عالمانه یا معنوی نیز با چالش روبه‌روست، اما در قیاس با دینداری سنتی چالش‌های کمتری دارد.

    چالش‌هایی که پیش ‌روی خوانش سنتی دین قرار دارد چیست؟

    اولین نکته این است که در این تلقی از دین، خدا همه‌کاره این جهان محسوب می‌شود؛ از باریدن باران و رویش گیاهان و مرگ و میر گرفته تا بسیاری از رویدادها کار خداوند است. البته این تلقی در دینداری معنوی هم هست، اما پیروان آن تحلیلی کاملاً عرفانی از این موضوع دارند که متفاوت است. در دینداری سنتی واقعاً فکر می‌کنند که خدا به طور مستقیم باران می‌باراند یا معتقدند که وقتی رویشی رخ می‌دهد، خدا آن را به وجود می‌آورد یا خدا باعث طوفان و زلزله می‌شود و عامل فقر و گرسنگی و … است.

    در حالی که علم تجربی به طور مرتب خدای دینداری سنتی را انکار می‌کند و اندک‌اندک از قدرت خدا و نیرویش می‌کاهد و در کار او مداخله می‌کند و کارها را تا حدود زیادی به عهده می‌گیرد. مثلاً امروزه تحولاتی در ژنتیک رخ داده است و شخص می‌تواند جنینش را انتخاب کند و آن را دختر یا پسر یا دوقلو کند یا روی رنگ چشم و قد و هوش فرزندش مداخله کند که خیلی عجیب است یا مثلاً به کمک علم می‌توانند ابرهای باران‌زا تولید کنند یا برای رویش گیاهان می‌توانند با تحولات شیمیایی، باروری ابر را چندین برابر کنند.

    وقتی این موارد را برای یک دیندار مطرح می‌کنید، می‌گوید که اینها دست خداست، اما علم تجربی به سمتی می‌رود که ظرفیت زندگی را بیشتر می‌کند، اما برای دیندار سنتی این سؤال به وجود می‌آید که مگر حیات به دست خدا نیست؟ پس انسان به وسیله علم چطور در جنین مداخله می‌کند؟ بنابراین، ایده‌هایی از این جنس به وجود آمده است. از این ‌رو امروزه آن نوع تلقی‌ای که خدا را همه‌کاره می‌داند در مقابل علم تجربی قرار گرفته که مرتب آن تلقی را کنار می‌زند.

    نمی‌خواهم بگویم که کدام رویکرد درست و کدام رویکرد غلط است و نمی‌خواهم داوری کنم که علم دارد خدا را کنار می‌زند یا خیر، بلکه بحث این است که هر روز دارد اتفاقی رخ می‌دهد و این چالش را جدی‌تر می‌کند. می‌گویند امروزه تحولاتی رخ داده که می‌توان از طریق حالات روانی، سِر درون افراد را خواند و از آن اطلاع پیدا کرد. حال آنکه دیندار سنتی می‌گوید که اینها هم دخالت در کار خداست و علم تجربی دارد همه امور را مدیریت می‌کند؛ بنابراین یک نوع مداخله علم تجربی در کارهای خداوند و بازی با قاعده خداست و دینداران سنتی در مقابل این قصه باید پاسخی داشته باشند و تبیین کنند که چطور می‌توانند از باورهای خود دفاع کنند.

    دومین چالش در مورد دینداری سنتی، پرسش‌هایی است که امروز در مقابل این نوع دینداری قرار دارد؛ مثلاً می‌گویند مگر شما نمی‌گویید جنین و نطفه از پشت پدر است؟ امروزه تحقیقات نشان می‌دهد که این‌گونه نیست یا می‌گویند مگر شما نمی‌گویید کوه‌ها موجب استواری زمین هستند؟ علم تجربی نشان داده که این‌طور نیست و جاهایی که کوه‌ها وجود دارند، سست‌ترین بخش زمین هستند یا می‌گویند مگر نمی‌گویید شهاب‌سنگ‌ها را خدا قرار داده است تا شیطان را دنبال کنند؟ امروزه این‌ حرف‌ها تقریباً خرافی است یا می‌گویند مگر نمی‌گویید هفت آسمان وجود دارد؟ نجوم ثابت کرده است که بی‌نهایت آسمان وجود دارد.

    بنابراین مرتبه دوم، پرسش‌هایی جدی است که مطرح می‌شود که این سؤالات به متن دین و قرآن می‌خورد. البته در انجیل و تورات پرسش‌های بیشتری وجود دارد، چون قرآن بسیار کتاب حیرت‌انگیز و پُرمغزی است و کمتر این چالش‌ها را دارد، اما این سؤالات وجود دارد. البته نمی‌خواهم بگویم که اینها پاسخ ندارند و اتفاقاً بنده برای اینها پاسخ دارم که خیلی هم روشن است و اینها را اعجاز و نقطه قوت قرآن می‌دانم، اما دیندار سنتی در مواجهه با این مسائل کم می‌آورد.

    سومین چالش دینداری سنتی، مجموع مقررات و احکام شرعی است که برخی چنان از آنها یاد می‌کنند که گویی احکامی که صادر شده است نیز جاودانه هستند. می‌گویند حلال خدا تا ابد حلال و حرام خدا تا ابد حرام است. بله، آنچه خدا در قرآن حلال کرده تا ابد حلال است و آنچه خدا در قرآن حرام اعلام کرده تا ابد حرام است، اما فقها صدها هزار حکم شرعی را درآوردند و گفتند که اینها حلال و حرام است و اینها از متن قرآن بیرون نیامده، بلکه استنباط فقیهان است و توسعه فقه را شاهد هستیم که نام دیگرش توسعه قواعد شرعیه است.

    عده‌ای این را گفته‌اند اما فراموش کرده‌اند که در زمان‌های مختلف، پرسش‌ها و نیازهای مختلف، آنها را وادار کرده که فتاوای غیرقطعی بدهند و اشتباه بزرگ فقها این بود که فکر کردند حکمی که دادند فرازمانی است. همچنین، عجیب است که حرف خودشان را قطعی تلقی کردند و با وجود اینکه می‌گویند فقه تکیه بر روایت ظنی دارد، اما وقتی حکم صادر می‌کنند، آن را قطعی می‌دانند و این شگفتی‌ در میان فقها رایج است. خیلی از این احکام متعلق به زمانی هستند که دوره آنها تمام شده است؛ اینها در فقه رسمی و کلاسیک ما مانند کتاب لمعه وجود دارد و از آن مواردی است که نظام حقوقی جدید آنها را برنمی‌تابد.

    بنابراین در دینداری سنتی یک چالش این است که انگار دخالت خدا به وسیله اکتشافات علمی در این عالم کمتر می‌شود. دوم پرسش‌هایی است که در اختیار دینداران سنتی قرار می‌گیرد و به این دینداران می‌گویند که دیدگاه هفت آسمان شما هیچ کدام قابل تأیید نیست و سوم، مشکل حقوقی است؛ یعنی اصرار داریم احکامی که متعلق به گذشته بوده‌اند، در این دوران هم اجرا شوند، اما این دوران نظام حقوقی مدرنی دارد و کشفیاتی در حوزه‌های روانشناسی و … رخ داده است و اینها موجب چالش می‌شود.

     علاوه بر دینداری سنتی، اشکال دیگر دینداری نظیر دینداری معنوی نیز چالش‌هایی دارد؟

    بله، نکته مهم این است که دین، خلوت با خدا و برون آمدن از یک زندگی سطحی تلقی می‌شود و غایت دین چنین است. انسان می‌خواهد از یک زندگی درخشان لذت ببرد، اما چالش اصلی این است که به قدری دنیا مصرفی شده و به قدری سرگرمی و تنوع در برابر انسان قرار گرفته که کاملاً فرصت را از انسان گرفته است تا بتواند روح خودش را بازآفرینی کند و به مفاهیم معنوی اقبال پیدا کند. انسان امروزی می‌فهمد که دارد از زندگی سطحی رنج می‌برد و خسته‌کننده است، اما چنان در مصرف و تنوع و تکثر کالای جذاب و چشم و دل‌فریب غوطه‌ور شده که نمی‌تواند کار دیگری انجام دهد. از این ‌رو پیام‌های زیبای معنوی و درخشان عرفانی و دینی و بصیرت‌هایی که در دل دین و قرآن وجود دارد تبدیل به آرمانی شده است و وقتی می‌گویید عمل کنید، برای بسیاری از افراد خیالی به نظر می‌رسد. مثلاً فرض کنید از قناعت صحبت می‌کنید که موجب صافی دل و آزادی درون می‌شود، اما طرف مقابل شما اصلاً نمی‌فهمد و می‌گوید که اگر من قناعت کنم دیگران از من سبقت می‌گیرند؛ بنابراین فرصت و طاقت برای تجربه‌های معنوی در دوران مدرن بسیار سخت و نیز در پی آن فرصت تجربه معنوی از انسان سلب شده است.

    همچنین چالش دیگر این است که معیار اخلاقی در جهان جدید دگرگون شده؛ یعنی معیار اخلاق در دینداری معنوی، فضیلت است؛ جایی که شخص به یک انسان والا تبدیل شود و نفس او از قیمت و قدرت و والایی بیشتری برخوردار باشد، اما امروزه دنیا از سود بیشتر صحبت می‌کند و می‌گوید هر کسی سود بیشتری کسب کند کارش اخلاقی است و اخلاق تبدیل به سود و لذت شده و این نیز یک چالش در مقابل دینداری و دین‌شناسی معنوی است. سه مورد از چالش‌ها در مورد دین‌شناسی سنتی و دو مورد نیز در مورد دین‌شناسی معنوی است که در جهان جدید وجود دارد و در هر سطحی که قرار بگیرید باید به این چالش‌ها پاسخ دهید. ادامه دارد…

    ثبت دیدگاه

    • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در وب منتشر خواهد شد.
    • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
    • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.