حدیث روز
امام علی (ع) می فرماید : هر کس از خود بدگویی و انتقاد کند٬ خود را اصلاح کرده و هر کس خودستایی نماید٬ پس به تحقیق خویش را تباه نموده است.

×
  • اوقات شرعی

  • روایات نقص عقل زنان ناسازگار با قرآن و ضعیف هستند
    شناسه : 10142
    0
    معارف واندیشه نویسنده کتاب «زنان، افتاء و مرجعیت» گفت: روایاتی که به گونه‌ای تنقیص زنان از آن‌ها برداشته می‌شود وقتی در کنار آیات قرآن قرار می‌گیرد می‌بینیم در آیات قرآن چنین مفاهیم و مضمون‌های تنقیصی به چشم نمی‌خورد و به نظر می‌رسد آن روایات هم از جهت سند و هم حیث دلالت، قابلیت بررسی مجدد و بازبینی دقیق را دارد.
    ارسال توسط :
    پ
    پ
    ماجرای افتا و مرجعیت زنان از جمله مباحثی است که هرچند تاریخی طولانی دارد ولی در عمل به خصوص در یکی دو دهه اخیر مورد توجه بیشتری قرار گرفته است؛ موضوعات و مسائل پیرامون این بحث ابعاد گسترده‌ای دارد که بررسی آن به خصوص بعد از فرمایش مقام معظم رهبری درباره مرجعیت زنان در مسائل زنان ضروری است.
    با هدف بررسی بیشتر ابعاد این موضوع با حجت‌الاسلام مهدی سجادی امین؛ استاد حوزه علمیه و نویسنده کتاب «زنان، افتاء و مرجعیت» گفت‌وگو کرده است که بخش اول این گفت‌گو قبلا با عنوان « زنان می توانند فتوا بدهند ولی ولایت ندارند » منتشر شده است و در ادامه بخش دوم آن را می‌خوانیم؛
     با توجه به اینکه زنان همانند مردان از همه مزایای اجتماعی حقوقی و سیاسی در اسلام برخوردار هستند آیا منافاتی بین مرجعیت زنان در احکام شرعیه و حفظ شئون زنانگی و اموری از قبیل حجاب و … وجود دارد؟
    آیت‌الله خوئی ادله‌ای که فقها در عدم مرجعیت زن و عدم حجیت فتوای زن بیان کرده‌اند را مورد نقد قرار داده و اشکال می‌کنند و این ادله را کافی نمی‌دانند. در نهایت می‌فرمایند البته مذاق شارع بر این است که خانم‌ها متصدی مرجعیت نشوند و مرجعیت نداشته باشند. ما در پژوهشی، به طور مفصل به بررسی این دلیل آیت‌الله خوئی پرداخته‌ایم. ایشان می‌فرمایند: «والصحيح أنّ المقلّد يعتبر فيه الرجولية، ولايسوغ تقليد المرأة بوجه؛ و ذلک لأنّا قد استفدنا من مذاق الشارع أنّ الوظيفة المرغوبة من النساء هي التحجّب و التستّر و تصدّي الأمور البيتيّة دون التدخل فيما ينافي تلک الأمور»؛ درست اين است که مفتی بايد مرد باشد و تقليد از زنان به هيچ روی، روا نيست؛ زيرا از مذاق شريعت استفاده می‌شود که زنان بايد حجاب و پوشش خود را حفظ کنند و به کارهای منزل بپردازند و به کارهايی دست نزنند که با اين امور ناسازگار است. زنان همانند مردان وظایفی بر عهده دارند که لازمه‌اش حضور اجتماعی زن است.
    ایشان می‌فرمایند مذاق شارع بر این است که آن وظیفه‌ای که بر زنان مورد انتظار است، این است که اهل حجب و پوشش باشند و متصدی امور منزل باشند و در این امور مثل افتا و… متصدی امور نشوند. یکی از ادله‌ای که ایشان ذکر می‌کنند این است که به جهت اینکه تصدی افتا باعث می‌شود، شخص در معرض رجوع و سؤال دیگران واقع شود و این ارتباط با نامحرم را چه بسا در پی داشته باشد در این تحقیق به‌طور مفصل مذاق شارع را نقد کرده‌ایم و گفته شده است که از ادله شرعی یعنی از آیات و روایات بدست نمی‌آید که واقعا مذاق شارع چنین مطلبی باشد بلکه به بسیاری ادله روایی و برخی از آیات اشاره کرده‌ایم که زنان هم مثل مردان وظایفی بر عهده دارند که ایفای این وظایف بعضی وقت‌ها لازمه‌اش این است که حضور اجتماعی هم داشته باشند و در آنجا اشاره شده که مرجعیت تقلید به معنای افتا و فتوا دادن نه آن شئون ولایی، اگر این را برای زن ثابت بدانیم منافاتی با حضور اجتماعی ندارد و منافاتی با اینکه با نامحرم در تعامل نباشد ندارد مثل مراجع امروزی که با وجود راه‌های ارتباطی فراوان مخصوصا فضای مجازی و اینترنت و سایت‌ها و… همین امروز هم مقلدین مراجعه مستقیم به فقها ندارند؛ لذا اگر فقیه زنی به اجتهاد برسد و صاحب فتوا باشد، می‌تواند فتوای خود را در اختیار دیگران قرار بدهد بدون اینکه مراوده و ارتباطی با نامحرم داشته باشد و از این جهت مانعی ایجاد نمی‌شود.
     آیا می‌توان تبیین دقیقی از کارکرد حضور زنان اسلام شناس و مجتهد و به مقام افتا رسیده در جامعه ارائه داد، به عبارت دیگر کارکرد یک زن مجتهد در جامعه چیست؟
    یکی از کارکردهای مهم فقهای زن این است که مسائل را از نگاه زنان تحلیل و مورد بررسی قرار می‌دهند. قاعدتا فقیهی که خودش زن باشد مخصوصا نسبت به احکامی که مربوط به زنان است و محدودیت‌هایی را برای زنان در پی دارد، چه از حیث پوشش و چه از حیث احکام خاص زنان، چه بسا بهتر و شفاف‌تر می‌تواند این مسائل را استنباط کند و نگاهش به آیات و روایات یک نگاه دقیق و عمیق‌تری نسبت به فقهای مرد خواهد بود.
    حداقل یکی از ویژگی‌ها و کارکردهای مجتهد زن، شفافیت بهتر در برداشت احکام زنان است و شناخت محدودیت‌هایی که برای زنان وجود دارد و ارائه راهکارهای فقهی برای برون رفت از برخی مشکلاتی که زنان گرفتار آن هستند، مثلا کسی که خودش زن باشد قاعده لاحرج و قاعده لاضرر را نسبت به زنانی که در زندگی زناشویی در حرج و ضرر هستند بهتر درک می‌کند و طبیعی است که این قواعد را بهتر و دقیق‌تر می‌تواند پیاده کند تا آن فقیهی که ممکن است واقعا به آن مقداری از حرج و ضرری که یک زن در زندگی زناشویی دارد یا محدویت‌هایی که در اجتماع برای برخی از فعالیت‌های زنان وجود دارد، احاطه نداشته باشد. اگر چه همان طوری که اشاره شد از نگاه دینی محدودیتی برای فعالیت اجتماعی و سیاسی زنان به شرطی که اصول کلی که در شریعت در رابطه با مراوده با نامحرم و… مطرح شده رعایت شود، وجود ندارد. منتهی وقتی یک فقیه زن وجود داشته باشد و به درجه اجتهاد و افتا برسد این محدودیت‌ها را بهتر می‌شناسد و راه‌کارهای بهتری می‌تواند ارائه کند که محدودیت‌های زنان برطرف شود و زنان از آن فضاهایی که در شریعت بیان شده برای آزادی و برای تعاملات اجتماعی بهتر می‌توانند استفاده کند.
     یکی از بحث‌های مطرح این است که در اسلام بین زنان و مردان تفاوت‌هایی گذاشته شده است مثل بحث مهریه، وجوب نفقه زن بر مرد، حق مرد در طلاق، نصف بودن ارث زن، جواز تعدد زوجات، شهادت دو زن به جای یک مرد، ریاست خانوادگی مرد، حق حضانت کودک و… که نشانگر این است که زن به عنوان موجودی ضعیف و پایین‌تر از مرد است. آیا می‌توان گفت که همین موارد باعث شده که مردان برای زنان تصمیم بگیرند و زنان چنین اجازه‌ای نداشته باشند؟
    این پیش‌فرض که این تفاوت‌های حقوقی و فقهی موجب جنس دوم‌شدن یا موجب ضعف زن شود، نیاز به بحث و بررسی دارد. منتهی در کتابی که در  این باره نوشته‌ام به برخی از نکاتی که شما در سؤال اشاره کردید پرداخته‌ام؛ مثلا روایات متعددی که در رابطه با نقصان عقل زنان یا سلب رای و اندیشه از زنان آمده و یا بعضی از روایاتی که زنان را از تصمیم‌گیری برای دیگران منع می‌کند یا در بعضی از روایات آمده است که از اطاعت زنان یا مشورت زنان باید پرهیز شود یا بحث شهادت زنان که در سؤال ذکر شد به‌طور مفصل در کتاب ذکر شده و این ادله مورد نقد و بررسی قرار گرفته است هم از حیث اینکه چقدر واقعا اینها ثابت هستند و می‌شود به اینها پایبند بود و هم از جهت اینکه آیا این امور مانعیتی برای اجتهاد یا حجیت فتوای زن دارند یا نه؟
    در این پژوهش به ادله‌ای که ممکن است از آنها به گونه‌ای تفاوت ارزشی بین زن و مرد فهمیده شده باشد، پرداخته شده و اینها را مورد نقد و بررسی قرار داده‌ایم و همچنین بحث شده که آیا بر فرض که اثبات این امور، آیا منافاتی با مجتهد شدن زن و حجیت فتوای زن برای دیگران دارد یا نه؟
    بحث‌های متفاوتی مثل نقصان عقل زنان، بحث سلب رأی و اندیشه از زنان، بعضی از روایات منع کننده زنان از تصمیم‌گیری برای دیگران یا روایات پرهیز دهنده از مشورت با زنان و… این روایات به‌طور مفصل مورد بررسی قرار گرفته است علاوه بر اینکه بسیاری از این‌ها ثبوتش در منابع دینی چندان روشن نیست. اینها منافاتی با مجتهد شدن زن و رسیدن به مقام افتا ندارد.
    در دین اسلام از نظر ارزشی هیچ تفاوتی بین زن و مرد وجود ندارد هر دو نزد خدای متعال ارزشمند هستند و هر دو اگر وظایف خودشان را انجام بدهند، می‌توانند به مقام قرب الهی و تقوای الهی برسند که معیار ارزش هم تقوا است که (ان اکرمکم عندالله اتقاکم) هر که تقوایش بیشتر باشد ارزشش نزد خدای متعال بیشتر است، در عین حال برخی از تفاوت‌های حقوقی که مبتنی بر یکسری مصالح و ملاک‌ها و معیارهایی است که بین زن و مرد وجود دارد مثلا اگر حق ارث زن نسبت به مرد کمتر است از آن طرف وظایف مالی که به عهده مرد هست بیشتر است، این بحث‌ها در جای خودش بطور مفصل بیان شده است.
    اگر مدیریت خانواده بر اساس آیه قوامیت با مرد است قاعدتا یکسری منافعی برای زن و تکالیفی به عهده مرد گذاشته شده که نسبت به همسر و خانواده باید داشته باشد. در حقیقت یک توازن و تناسبی بین زن و ویژگی‌های خلقتی زن و بین حقوق و تکالیفی که به عهده زن و مرد هست وجود دارد، که ما باید به همه آموزه‌های دینی و تفاوت‌های حقوقی بین زن مرد نگاه جامعی داشته باشیم. بنده نمی‌خواهم در اینجا به‌طور مفصل وارد این تفاوت‌های حقوقی و فلسفی بشوم. منتهی این تفاوت‌ها مانعی برای اجتهاد زن و حجیت فتوای زن برای دیگران نخواهد بود.
     اگر وظیفه مادری را نقش اصلی زن بدانیم آنگاه تصمیم‌گیری‌های کلان اجتماعی در عرصه خانواده و زنان را چه کسی باید انجام بدهد؟ آیا نظام اسلامی تعریف درستی از حضور اجتماعی زنان داشته است؟
    اشاره شد که آیت‌الله خوئی، مذاق شارع را در عدم حجیت فتوای زن و عدم مرجعیت زن دانسته‌اند. در نقد این دیدگاه به طور مفصل ما وظایفی را که به عهده زن هست آورده‌ایم، اینها خیلی وقت‌ها مستلزم حضور اجتماعی است و نمی‌شود این وظایف را به عهده زن بدانیم و در عین حال بگوییم که زن نباید حضور اجتماعی یا فعالیت اجتماعی داشته باشد. با توجه به ادله‌ای که داریم؛ بحث حضور اجتماعی جوازش و بعضی وقت‌ها ضرورت و الزامش از ادله به‌دست می‌آید.
    مثلا وقتی ادله متعدد از آیات و روایات در مسئله امر به معروف و نهی از منکر داریم که اینها اختصاص به مردان ندارد و هم شامل مردان و هم زنان می‌شود، قاعدتا وقتی که بخواهیم امر به معروف و نهی از منکر کنیم و عده‌ای را به اسلام دعوت کنیم یا بخواهیم از ظلم و تجاوز و ستم دیگران جلوگیری کنیم قاعدتا اینها مستلزم حضور اجتماعی و در اجتماع بودن و فعال بودن و مؤثر بودن است و وقتی این وظایف همانند مردان، به عهده زنان هم باشد، طبیعی است که باید در فضای اجتماع حاضر باشند. یا مثلا ما در سیره پیامبر اکرم(ص) مشاهده می‌کنیم که زنان را در بیعت دخیل می‌کردند بیعت در حقیقت یک فعالیت اجتماعی و سیاسی است که باعث می‌شود زنان به مثابه یک کنشگر فعال در عرصه اجتماع حاضر شود و مداخله کنند و فعالیت سیاسی داشته باشند که خود بیعت معمولا در زمان پیامبر اکرم(ص) برای اطاعت و پیروی از بیعت شونده و امام(ع) صورت می‌گرفته است، التزام به اوامرش پیدا می‌کردند و بعضی وقت‌ها طرف متعهد شده که ولایت و حاکمیت آن امام را بپذیرد. این بیعت چقدر فعالیت سیاسی پر رنگی است، این در زمان پیامبر اکرم(ص) وجود داشته و زنان هم مثل مردان در این بیعت‌ها حاضر می‌شدند که مصادیقش در این پژوهش بطور مفصل بیان شده است.
    مثلا وقتی که نگاه می‌کنیم حضور زنان حتی در زمان ظهور امام زمان(عج) هم خیلی پر رنگ است ما در روایات داریم وقتی امام زمان(عج) ظهور کنند ۳۱۳ یار خاص دارند که ۵۰ نفر از آن‌ها را زنان تشکیل می‌دهند. خب این خیلی حضور پر رنگی از زنان است در مسائل حکومتی و نقش‌شان در شکل‌گیری عدل جهانی. زنان در دفاع از اسلام و ولایت نیز در طول تاریخ نقش مؤثری داشته‌اند. چقدر زنانی را داریم که در زمان حکومت امیرالمؤمنین(ع) مخصوصا در جنگ صفین آمدند و بر شترها سوار شدند و در حضور دیگران شروع کردند به خواندن اشعاری در دفاع از امیرالمؤمنین(ع) و تنقیص معاویه و این که مردم و یاران امیرالمؤمنین(ع) را تشویق می‌کردند که در عرصه نبرد باقی بمانند. ببینید چقدر حضور پر رنگی است برای زنان که در میدان جنگ حاضر می‌شوند و اشعار حماسی می‌خوانند و موجب تشجیع و جنگاوری مبارزان می‌شوند.
    در ماجرای هجرت، زنان چقدر حضور فعال داشته‌اند در هجرت‌هایی که از مکه به حبشه انجام شد یا هجرتی که از مکه به مدینه بود زنان در کنار مردان نقش مؤثری ایفا کرده‌اند. اینها را وقتی نگاه می‌کنیم می‌بینیم نمی‌شود ما از نگاه دینی نتیجه بگیریم که زنان نباید حضور اجتماعی داشته باشند یا بحث اشتغال زنان مطرح است و فعالیت‌های اقتصادی زنان در سیره معصومین(ع) و در زمان معصومین(ع) وجود داشته است که از اینها بدست می‌آید که واقعا نمی‌شود این نگاه را به دین نسبت داد که زن نباید حضور اجتماعی داشته باشد یا محدودیتی غیر از آن محدودیت‌هایی که در شرع بیان شده است برای زنان ایجاد بکند.
     بحث نداشتن شئون ولایی زنان مطرح شد و قبول داریم که زن شئون ولایی ندارد اما آیا می توانیم قائل شویم به اینکه چون شئون ولایی ندارند حق تصمیم‌گیری برای خودشان را هم ندارند؟ چرا در برخی از حوزه‌ها، خانمی که در شورای سیاست‌گذاری شرکت کند و در بحث برنامه‌ریزی و تصمیم‌گیری برای خودشان سهمی داشته باشند، نداریم؟ آیا می‌توان گفت این به دلیل نداشتن شان ولایی‌شان است؟ 
    البته عرض کردم اختلاف نظر است در اینکه آیا زنان شئون ولایی دارند یا ندارند. منتهی آن نظریه که بنده از آن دفاع کردم و نگاه مشهور هم همین است، شئون ولایی برای زن ثابت نیست. منتهی این مهم است که تشخیص بدهیم چه شانی، شان ولایی است و چه شانی ولایی نیست این خیلی مهم است.
    در ابتدای بحث عرض شد که شئون ولایی، شئون مشخصی هستند و در صورتی صادق‌اند که مستلزم تصرف در امور دیگران مثل کودکان و دیوانگان باشد، یا تصرف در اموال شخص غایب، یا ولایت بر شخص ممتنع و یا تصرف در اموال عمومی و امثال این‌ها که مواردش مشخص است ما نمی‌توانیم به این بهانه یا با این توجیه که زن شئون ولایی ندارد تمام فعالیت‌های زنان را در عرصه‌های اجتماعی و مدیریتی زیر سؤال ببریم. خیلی از مواردشان ولایی نیست. خیلی از تصمیم‌گیری‌ها برای حضور در شوراها از نظر فقهی، شان ولایی نیست تا بخواهد برای زن محدودیتی ایجاد کند. لذا نکته مهم این است که نباید ثابت نبودن شئون ولایی برای زنان، حربه‌ای برای خارج‌کردن زنان از سطوح تصمیم‌گیری‌های کلان شود که به نظر می‌آید خیلی از این موارد تصرف، به آن معنایی که در فقه بیان شده تصرف در امور دیگران و تصرفات ولایی نیست.
     در خاتمه اگر برای تکمیل بحث سخنی دارید بفرمایید؟
    لازم است به این نکته توجه کنیم که بسیاری از مباحث مرتبط با زنان و خانواده نیازمند ژرف‌بینی و بازبینی منابع دینی است. در بسیاری موارد، در عین حالی که به معیارهای اجتهاد سنتی و فقه جواهری پایبندیم، می‌توانیم با نگاهی دقیق و پیشرو به دیدگاه‌ها و نظریات کارآمد و جدیدی برسیم و الگوهایی متناسب با جهان امروز را ارائه کنیم؛ به نظر می‌رسد این نگاه کمتر در حوزه‌های علمیه وجود دارد و باید فضایی باز شود که هم زنان به قدرت پژوهشگری و بالندگی برسند تا بتوانند با نگاه عمیق و دقیق و عالمانه نگاه جدیدی برای استنباط و کشف احکام الهی به ادله داشته باشند و هم در حوزه علمیه برادران این نکته اهمیت داده شود که باید برخی از مسائل بازبینی شود.
    روایاتی که به گونه‌ای تنقیص زنان از آن‌ها برداشته می‌شود وقتی در کنار آیات قرآن قرار گیرد می‌بینیم در آیات قرآن چنین مفاهیم و مضمون‌های تنقیصی به چشم نمی‌خورد یا خیلی محدود است و خیلی‌ها قابل تحلیل و توضیح درست است اما در روایات، این مضامین تنقیصی به وفور به چشم می‌خورد. به نظر می‌رسد در برخی موارد، ذهنیت راویان، نگاه و زاویه دید آنان به زنان، فرهنگ غالب در زمان صدور احادیث و جواز نقل به معنا کردن روایات معصومین(ع) می‌تواند موجب تغییر در محتوایی که از معصومین(ع) می‌شنیده‌اند شود و آن واقعیت را بر اساس ذهنیت خودشان تفسیر کرده و در اختیار دیگران قرار دهند و در نتیجه، یکسری روایات تنقیصی درباره زنان شکل بگیرد. به نظر می‌رسد این روایات هم از جهت سند و هم حیث دلالت، قابلیت بررسی مجدد و بازبینی دقیق را دارد که در این پژوهش به گوشه‌ای از آن پرداخته شده است.

    ثبت دیدگاه

    • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در وب منتشر خواهد شد.
    • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
    • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.