محسن اسماعیلی حقوقدان و عضو هیئت علمی دانشگاه تهران در یادداشتی تحت موضوع درسی از نهجالبلاغه نوشت؛
شاید شما هم کسانى را دیده باشید که در توجیه کردار ناپسند خود، مىگویند: «نمىدانستم». این گفته اگر هم «عُذر» باشد، «حُسن» نیست و جاى این پرسش باقى است که چرا نمىدانستى و یا چرا به دنبال دانستن نرفتى. عاقل آن است که قبل از هر کار در خیر و شرّ آن بیندیشد و به جاى شرمندگى و عذرخواهى بعدى، زحمت تفکر و تحقیق را بر خود هموار سازد. به راستى «چرا عاقل کند کارى که باز آرد پشیمانى؟»
امّا مشکل به این جا تمام نمىشود، تازه جاى آن است که بپرسیم کدام کار خیر است و کدام کار زشت. شناخت نیک و بد راههایى دارد، امّا سادهترین راه مراجعه به وجدان و فطرت خویش است؛ چرا که پروردگار مهربان آنگاه که خلقت ما بیاراست، خوب و بد و تقوى و فجور را به ما الهام کرد؛ «و نَفْسٍ وَ ما سَوّیها فَاَلْهَمَها فُجورَها و تَقوْیها». لابد «برّ و تقوى» و نیز «اثم و عدوان» براى ما قابل شناختن بوده است که به یکى امر و از دیگرى نهى شدهایم!
شخصى به نام وابصه خدمت رسول اکرم(ص) آمد و گفت: سؤالى دارم. حضرت فرمود: پیش از تو بگویم سؤال تو چیست؟ تو آمدهاى تا بپرسى برّ و تقوا و همچنین اثم و عدوان چیست؟ وابصه عرض کرد: بله یا رسول الله! پیامبر انگشت بر سینه آن مرد نهاد و فرمود: «استفت قلبک» یعنى اى وابصه، پاسخ این پرسش را از دل خودبخواه.
این گونه است که پدر پیر و داناى ما فرموده است: «پسرکم! خود را میان خویش و دیگرى میزانى بشمار، پس آن چه براى خود دوست مىدارى، براى جز خود دوست بدار و آن چه تو را خوش نیاید براى او ناخوش بشمار و ستم مکن چنان که دوست ندارى بر تو ستم رود، و نیکى کن چنان که دوست مىدارى به تو نیکى کنند، و آنچه از دیگران زشت مىدارى براى خود زشت بدان، و از مردم براى خود آن بپسند که از خود مىپسندى در حق آنان».
ثبت دیدگاه